بعد از مدتها امشب تو حال و هوای نوشتن هستم ولی خب چیز خاصی هم برای نوشتن ندارم.
چند نفر بهم گفته بودند که لینک مطلبهایی که تو وبلاگم مینویسم رو تو فیسبوک بگذارم. تا حالا مقاومت کرده بودم. دلیل اصلیش این بود که با اینکه خیلی از دوستهای فیسبوکم و خوانندههای وبلاگم مشترک هستند ولی تبلیغ عمومی وبلاگم در جمع دوستان هنوز برام ترسناکه. اما خب به نظر میاد دیگه باید تسلیم شم، مخصوصا حالا که دیگه گوگل ریدر هم داره از بین میره.
یه نکته دیگه اینکه که وبلاگ یکی از مهمترین خصلتهاش برای من آرشیو بودنشه. اینکه هنوز هم میتونم برم مطلبهای ۱۰ سال پیش رو بخونم. کامنتها هم البته یه سری وقتی سیستم عوض شد از بین رفت ولی از یه وقتی به بعد همه کامنتها هم هستند. ولی نوشتهها و کامنتها روی فیسبوک با اینکه شاید از بین نرن ولی برگشتن بهشون و مرور کردنشون سخته.
خب ولی به هر حال با همه خوبی و بدیها این هم تجربهای در سال جدید.
راستی سال نو هم مبارک. چندتا پروژه بزرگ تو این سال باید انجام بشن که به مرور راجع بهشون مینویسم. این هم عکس سفره هفتسین امسال ما:
zendegitoon hamishe be sabzi sabzehatoon bashe baratoon e sabad esgh arezoo mikonam
azita
سال نو مبارک. ایشالا همه پروژه ها به خوبی انجام بشه و در کنار هم شاد و سلامت باشید.
سلام بعضی از مطالبتونو خوندم و عکس های رو که هم انداخته بودید دیدم بنظرم خیلی آدم با صفا و با طراواتی هستید .به وبلاگ منم سر بزنید خوشحال میشم.
Be salamati! Inshala hame proje ha ba movaffaghiat:)
سال نو مبارک در کنار همسر و سپهر عزیز روزهای سالم و شادی داشته باشید.انشالله
سلام و درود
کاملا اتفاقی با وبلاگتون روبرو شدم ..
فضای ساده و صمیمی داره ..
براتون بهترین ها رو آرزو میکنم .. و حسی خیلی خیلی قشنگتر از حسی که از دیدن این اتاقکتون بهم الهام شد
دل و روزگارتون بهاری