روز بیست و ششم

این مشکل خواب بعدازظهر سپهر رو نمی‌دونم چکار کنم. خواب شب‌ها دیگه تقریبا براش روتین شده. یعنی نه اینکه حالا بگیم بریم بخوابیم بگه چشم و بدو بدو بره. ولی خب می‌دونه که دیگه شب شده و باید بخوابه.

ولی خواب بعدازظهر همیشه با کلی اعصاب خوردی و بعضی وقتا دیگه دعوا و اینا بوده! بعد از یه مدتی دیدم دیگه واقعا اعصاب این همه جر و بحث رو ندارم. گفتم ولش کن اصلا نمی‌خواد بخوابه. دیگه بزرگ هم شده و شاید دیگه لازم نداره.

حالا مشکل اینه که عصرها اگه خونه باشیم خیلی بهانه‌گیر می‌شه و اگه هم بیرون بریم به محض اینکه می‌شینه توی ماشین خوابش می‌بره. و دیگه عصرها جایی نمی‌شه رفت.

مثلا دیروز رفتیم مغازه ایرانی خرید. درست نزدیک‌هاش که رسیدیم سپهر خوابش برد تو ماشین. خب نمی‌تونستم تنها بگذارمش که. مجبور شدم بیدارش کنم و خب تا مدتی کسل بود و خرید کردن خیلی سخت بود!

امروز هم باز تو فاصله یه ربعی که می‌رم دنبال علیرضا خوابش برده. و دیگه شام نخورده خوابیده و می‌دونم که نصفه شب گشنه‌اش می‌شه و بیدار می‌شه.

2 thoughts on “روز بیست و ششم

  1. e

    خیلی خوبه که عادت کنن بچه ها به خواب بعدازظهر .چون بعدتر که برن مدرسه خیلی سخته که همین طوری بدون استراحت و خواب برن سرکاراشون مخصوصا ایران که کلاسا 8 صبح شروع میشه ! من چون خودم خیلی از این تایم نخوابیدن ضرر کردم کلا به همه میگم که بچه هاتون رو عادت بدید عصرا بخوابن ! نمیدونم چقدر درسته … اما چون من نتونستم تو بزرگی عادتم رو تغییر بدم :| فکر میکنم باید از بچگی عادت میکردم

Comments are closed.