مدرسه سپهر همیشه تشویق میکنن که هر از مدتی بریم تو کلاسشون یه کاری انجام بدیم. مثلا یه چیزی با بچهها بپزیم یا یه کاردستی درست کنیم یا تو باغچه کمک کنیم.
منم گفتم هم شب یلدا نزدیکه هم موضوع این ماهشون مناسبتهاست (هر ماهی یه موضوع کلی دارن که تو اون موضوع کتاب میخونن یا کارای دستی میکنن یا چیز یاد میگیرن) برم براشون راجع به شب یلدا حرف بزنم و هندونه و انار ببرم. آجیل نمیشد برد چون ممکنه کسی حساسیت داشته باشه.
این پست کارگاه آشپزسازی هم خیلی به موقع بود. گفتم چندتا melon baller ببرم و با بچهها از تو هندونهها توپ دربیاریم و بریزیم تو لیوانهای کوچولو. ولی چون خلال دندون ترسیدم برای بچهها تیز باشه گفتم اگه بتونم چنگال کوچولو گیر بیارم و بهش این شکلهای هندونه رو بچسبونم یه سری از بچهها هم میتونن چنگالها رو بگذارن و ببرن سر میز بچینن.
یه کم الگویی که خود این سایت داده بود به نظرم کوچیک اومد اینه که خودم یه سری درست کردم. حالا در به در دنبال چنگال کوچیک و melon baller ارزون که بتونم چندتا بخرم. که بالاخره از مغازه ارزونفروشی ژاپنی پیدا کردم. انار هم دون کردم و یه سری هندونه رو هم از قبل خودم آماده کردم. که از شانس هندونه خیلی بیمزه و سفید بود!
دیروز همه رو بردم مدرسه. در توضیح یلدا هم میخواستم فقط بهشون بگم که شب یلدا بلندترین شب ساله و حساب کرده بودم که تو شهر ما چندساعته طول شب و چند ساعت از کوتاهترین شب سال بلندتره. ولی اونجا اصلا نشد یه کلمه هم حرف بزنم. فقط هندونههای کوچولو رو از وسط نصف کردم و بچهها نوبتی توپ توپ دراوردن .خیلی خوششون اومده بود و خب چون فقط ۴ قاچ هندونه بود و ۴ تا melon baller همه منتظر بودن که نوبتشون بود و حاضر نمیشدن کار دیگهای بکنن. کلی هم کثیفکاری شد و آب هندونه و انار ریخت رو زمین که خب بعدش تمیز کردیم. ولی در کل خوب بود فکر کنم و هی میگفتن ما عاشق هندونهایم و رفته بودن به معلمشون میگفتن خیلی fun بود.
رویا جان خوبه شما هندونه پیدا کردی. نیوجرسی هندونه نایاب شد!
این چیزایی که در موردِ مدرسه ی ِ سپهر می نویسی خیلی خوبه. همش فکر می کنم پارسا بزرگ بشه برم مدرسه ش ! :)
اوه این کارگاه ِ آشپزی هم خیلی خوبه. من همیشه دنبالش می کنم.
چه ایده خوبی!