Monthly Archives: December 2013

شب باباها

دیشب مدرسه سپهر Father’s Night بود. قرار بود ساعت ۴:۳۰ بچه‌ها با باباهاشون برن مدرسه و تو کلاس کارهای مختلفی که می‌کنن رو به باباهاشون نشون بدن.

سپهر اولش یه کم تعجب کرده بود و خیلی خوشحال نبود که عصر هم دوباره باید بره مهدکودک! ولی ظاهرا اونجا بهش خوش گذشته بود و حتی نمی‌خواسته برگرده و آخرین نفری بودن که از کلاس اومدن بیرون. جوری که علیرضا تعریف می‌کرد کلی کارهای مختلف رو نشون داده بوده و معلوم بوده چیزای زیادی یاد گرفته سر کلاس. خوشحال شدم چون خیلی کم تعریف می‌کنه و بعضی وقتا احساس می‌کنم شاید اونجا کار زیادی انجام نمی‌ده. یه چیزی که جالب بود این بود که هر چیزی رو بر می‌داشته تا کارش تموم می‌شده مرتب می‌گذاشته سر جاش. یا وقتی دستش گچی شده بوده رفته شسنه دستش رو و خشک کرده. یا کاغذهایی که قیچی کرده بوده رو مرتب ریخته تو سطل بازیافت. حالا تو خونه اگه بهش بگی یه چیزی برمی‌داری بگذار سرجاش ..!

یه چیز دیگه هم که علیرضا می‌گفت اینکه کارهایی که تو خونه می‌کنه رو اونجا انجام نمی‌ده. مثلا تو خونه تا کاغذی دستش بیاد یا رو تخته سیاه همه‌اش چراغ راهنمایی و اسم خیابون و علامت Stop و …. می‌کشه ولی اونجا همون کاری که معمول بوده می‌کرده. علیرضا احساسش اینه که هنوز تو مرحله‌ایه که هر کاری دیگران می‌کنن رو تقلید می‌کنه و هنوز انقدر مستقل نشده اونجا که کار خودش رو بکنه. ولی من فکر می‌کنم شاید هیچ‌وقت کاری که تو خونه می‌کنه رو اونجا انجام نده و برعکس. به خاطر اینکه جوری که چیزا براش تداعی می‌شن این طوریه. تخته سیاه تو مدرسه برای یه کاره و تخته سیاه تو خونه برای کار دیگه.

حالا من همه‌اش منتظرم که نوبت مامان‌ها هم بشه و منم برم ببینم تو کلاس با چی‌ بازی می‌کنه!

روز سی‌ام

امسال تعطیلات Thanksgivingمون حسابی  حال و هوای تعطیلات داشت. سه سری مهمون داشتیم هر کدوم از یه جای آمریکا و حسابی سرمون گرم. هر سه تا هم بچه‌ها تقریبا همسن و سال بودند و این مدت سپهر حسابی بهش خوش گذشته.

منم برای اولین بار امسال بوقلمون درست کردم. به علت مشکلات استراتزیک تو برنامه‌ریزی‌ها البته با یه روز تاخیر برگزار کردیم ولی گفتم واقعا چه‌جوری این آمریکایی‌ها تا چهارشنبه عصر می‌رن سرکار و بعد پنجشنبه ناهار به این مفصلی می‌دن؟

IMG_2043از فردا هم که دسامبر شروع می‌شه. از همون فردای Thanksgiving درخت‌های کریسمس رو درآوردن برای فروش.

IMG_3691و کلی از خونه‌‌ها چراغونی‌شون رو هم گذاشته‌اند. من هم به فکر بودم که امسال اگه بشه برای اولین بار درخت بگیریم. یه کم چون هیچی بلد نیستیم هنوز شک دارم. مخصوصا اینکه طبیعی بگیریم یا مصنوعی.

خب ماه نوامبر هم تموم شد. تجربه خوبی بود هر روز نوشتن. مرسی از کسایی که همراهی کردین و شما هم نوشتین. کاش همه‌مون همت کنیم همه سال مرتب بنویسیم.