Monthly Archives: May 2014

دوست ندارم

امروز نمی‌دونم چرا همین طوری یهو سپهر می‌گه « I don’t like shots, I don’t like medicine in my eye, and i don’t like p.m. این سه تا چیز رو دوست ندارم». منظورش اینه که آمپول زدن رو دوست ندارم، دوا تو چشمم بریزن رو دوست ندارم، بعدازظهر رو هم دوست ندارم.

دوتای اول که خب معلومه. منم دوست ندارم. بهش می‌گم چرا بعدازظهر رو دوست نداری؟ نتونست خیلی خوب توضیح بده. حدس می‌زنم شاید منظورش شب باشه که مجبوره بخوابه‌ :))

بستن حساب بانکی

هفته پیش همه مواد غذایی‌مون تموم شده بود. معمولا وقتی همه چی با هم تموم می‌شه یعنی دیگه وقتشه بریم Costco (فروشگاهی که تقریبا همه چی می‌فروشه ولی ابعاد بزرگ!) کلی خرید کردیم. وقتی رفتیم حساب کنیم کارت debit رو که زدیم طرف گفت کار نمی‌کنه. مال من رو زدیم اون هم کار نمی‌کرد. این کارت debit فرقش با کارت اعتباری اینه که مستقیم به حساب بانکی‌ات وصله و همون موقع که خرج می‌کنی پول رو برمی‌داره. Costco هم به جز کارت اعتباری خودش فقط این مدل کارت رو قبول می‌کنه. ما زنگ زدیم به بانک (Bank of America) که ببینیم چی شده که کارت کار نمی‌کنه هیچ‌کس جواب نمی‌ده. دیگه دست از پا درازتر برگشتیم خونه.

فردا صبحش علیرضا زنگ زده بهشون. از این یکی به اون وصل کرده و از این یکی به اون یکی.  آخر بهش گفتن نه شما باید برین به خود یکی از شعبه‌ها. اینو که گفته بود علیرضا حدس زده بود که حتما به ایرانی بودن ربط داره. زنگ زد به من و من کارت سبزمون رو برداشتم و رفتم شعبه بانک نزدیک خونه‌مون. باز نفر اولی اطلاعات رو که زده پاس داده به نفر دوم. نفر دوم باز هیچی به من نمی‌گه و فقط می‌گه بیا با من بریم پیش مقام بالاتر. خلاصه منو فرستادن پیش یه کارمندی که رتبه‌اش بالاتر بود. سپهر هم باهام بود و هی اونجا واسه اونا بلبل زبونی می‌کرد :)

اطلاعاتم رو که زد و احتمالا چیزی که اونجا نوشته بود رو خوند تغییر قیافه‌اش رو دیدم. بهش می‌گم مشکل معلومه که از کجاست؟ گفتش که حقیقتش ما مشتری ایرانی خیلی داریم و حتی رییس شعبه ما اینجا ایرانیه. و من خیلی درک می‌کنم و متاسفم ولی خب ایرن جزو کشورهای تحریمه و به نظر میاد که به خاطر یه سری اطلاعات که تو پروفایل شما ناقص بوده حساب بسته شده. من گفتم که آخه این چه وضعشه که اول حساب رو می‌بندین بعد می‌گین که اطلاعات ناقصه؟ خب یه اخطاری چیزی؟ گفت آره می‌فهمم و حالا من سعی می‌کنم بفهمم چی شده و شماره تلفن من رو گرفت و گفت هر خبری شد زنگ می‌زنم.

بعد علیرضا زنگ زد که وای نه تنها خودمون به حسابمون دسترسی نداریم هرچی صورت حساب که مستقیم یه بانکمون وصل بوده مثل وام خونه و وام ماشین و اینا همه دارن یکی یکی برگشت می‌خورن. دوباره این دفعه سه نفری برگشتیم بانک. این دفعه خود خانم رییس شعبه هم اومد.  خلاصه هر چه داد داشتیم سرشون زدیم!‌ خانم رییس شعبه گفت که اره می‌فهمم و من یه مشتری دیگه هم دارم که همین الان این مشکل براش پیش اومده ولی اون سی روز قبل از اینکه حسابش رو ببندن به من که رییس شعبه‌ای بودم که حساب رو براش باز کرده بودم email زده‌ان. و عجیبه که به شما خبر نداده‌ان. بعد کاشف به عمل اومد که یه مدت پیش یه نفر با  تلفن به علیرضا زنگ زده که ایا شما هنوز تو امریکا زندگی می‌کنین علیرضا گفته بله. اصلا شما کی هستین؟ بعد طرف گفته من رییس شعبه بانک فلان تو پرینستون هستم. همون‌جایی که ما حساب رو باز کرده بودیم ۷-۸ سال پیش. بعد گفته گرین کارتتون رو ببرین به یه شعبه و نشون بدین. علیرضا هم گفته من دوبار برده‌ام. طرف هم گفته باشه خداحافظ!

ظرف چند روز بعد فهمیدیم که چندین کم کاری و اشتباه روی هم بوده. یکی اینکه وقتی علیرضا مدارکمون رو برده بوده فقط اطلاعات علیرضا رو تغییر داده بودن و مال من رو نه. با اینکه تو حساب ما معلومه که ما تغییر آدرس دادیم و اومدیم کالیفرنیا هنوز به همون شعبه اصلی اطلاع دادن. و اون طرف هم انقدر براش مهم نبوده که از ما پیگیری کنه یا حتی بهمون بگه که ممکنه حسابتون رو ببندن. و خب از همه مهم‌تر اینکه وقتی اسم ایران رو دیدن دیگه به خودشون زحمت اضافه ندادن و حساب رو بستن.

خوشبختانه شاید به خاطر همین که رییس شعبه ایرانی بود و شاید اینکه یه مورد مشابه رو هم زمان داشت پیگیری می‌کرد و شاید چون اشتباه‌ها از خود بانک بوده خیلی پیگیری کردن. هم اون کسی که اول پیشش رفته بودم و هم خود خانم رییس بانک به چندین نفر زنگ زدن و مدارک ما رو (کارت سبز و کارت‌های social security و گواهینامه‌های هر دومون) رو برای اونا فکس کردن و هی به خود ما هم خبر می‌دادن که اوضاع در چه حاله. و خوشبختانه خیلی زود هم حسابمون باز شد. یعنی ما پنجشنبه همه مدارک رو بردیم بانک دوشنبه صبح حسابمون درست شد.

ما خیلی هم نگران صورت‌ حساب‌هایی بودیم که برگشت خورده بود. بعضی‌هاش جریمه شدیم. خانم رییس بانک وقتی صبح زنگ زد که بگه حساب درست شده گفت صورت حساب‌ها رو هم بیار که ببینیم چی کارش کنیم. همه رو بردم و همون کارمندی که اول رفته بودم پیشش باهام نشست و یکی یکی نگاه کردیم. بعضی‌هاش هنوز وقت داشت. دو تاش جریمه شده بودیم. بهشون زنگ زد و توضیح داد که حساب ما بسته شده بوده به خاطر نبودن یه سری اطلاعات و اشتباه بانک و اگه می‌شه ما جریمه ندیم. یکیشون قبول کرد و یکیشون چون به اسم علیرضا بود گفت خودش زنگ بزنه و گفت چون تا حالا پیش نیومده بوده بخشید. (به قول علیرضا البته این یکی از اعتبار خودمون خرج شد!) یکی هم گفته بود دیگه نمی‌شه اتوماتیک بدین و باید money order یا cashier’s check بدین. می‌تونستم برم پست و با یکی دو دلار اضافه money order بگیرم ولی cashier’s check از همون خود بانک ۱۰ دلار اضافه می‌گیرن که اون ۱۰ دلار رو از من نگرفت و همون‌جا برام صادر کرد.

خیلی چند روز پراسترسی بود. تجربه همه می‌گفت که یا حساب‌شون درست نشده یا خیلی طول کشیده. ما هم فقط همین حساب رو داشتیم و واقعا مفلس شده بودیم! قسمت خوبش این بود که هر کدوم از دوستا که شنیدن این طوری شده کلی بهمون پیشنهاد کمک دادن. و خیالمون جمع بود که  دوستای خوبی هستن که بهمون کمک کنن.

قبلش مطمئن بودم که حسابمون رو می‌بندیم و جای دیگه حساب باز می‌کنیم. اما حقیقتش حداقل آدم‌های این شعبه خیلی بهمون کمک کردن. قاعدتا هدفشون خیریه نبوده و نگه داشتن مشتری بوده و خب به هر حال برای ما همین اثر رو داشته. هنوز مطمئن نیستم که آیا بهتره حسابمون رو ببندیم یا نه. اما ما حتما این کار رو خواهیم کرد و شما هم حتما سعی کنید حواستون باشه اینه که تو بیشتر از یه بانک حساب داشته باشیم. ما بعد از ۸ سال حساب داشتن تو همین بانک دیگه خیلی اعتماد کرده بودیم. ولی گرچه که صد تا حساب هم داشته باشی یکیش رو هم ببندن باز دردسره ولی باز حداقل می‌شه از یه حساب دیگه چک نوشت یا پول برداشت کرد.

شورای ملی ایرانیان آمریکا (NIAC) امروز راجع به همین موضوع تو هافینگتون پست مقاله نوشته‌اند و به خود بانک هم اعتراض کرده‌اند. (مقاله هافینگتون پست) (مطلب بی.بی.سی در همین مورد)