دوست ندارم

امروز نمی‌دونم چرا همین طوری یهو سپهر می‌گه « I don’t like shots, I don’t like medicine in my eye, and i don’t like p.m. این سه تا چیز رو دوست ندارم». منظورش اینه که آمپول زدن رو دوست ندارم، دوا تو چشمم بریزن رو دوست ندارم، بعدازظهر رو هم دوست ندارم.

دوتای اول که خب معلومه. منم دوست ندارم. بهش می‌گم چرا بعدازظهر رو دوست نداری؟ نتونست خیلی خوب توضیح بده. حدس می‌زنم شاید منظورش شب باشه که مجبوره بخوابه‌ :))

3 thoughts on “دوست ندارم

  1. نازیلا ساکی

    رویا جون سپهر بازی کردنش چطوره راحت ازت جداست تو خونه یا متصل و تقاضای بازی داره؟اینا رو احتمالا از یه همبازی یا یه رهگذر در یه مکان یاد گرفته باشه.رویا جون سایت. یا وبلاگی سراغداری که دغدغهای مادری رو نوشته باشه تا با خوندنش ادم احساس کنه صبرش باید بیشتر باشه؟ممنون از لطفت .

  2. ابی

    سلام.
    ببخشید یک سوال غیر مطلب اصلی دارم لطف می کنید جواب بدین:
    وضعیت کتابهای ایرانی به خصوص رمان تو خارج چطوره؟
    آیا شهرت و اهمیت و اعتبار دارن یا خیر؟
    خود شما تا حالا کتاب ایرانی ترجمه انگلیسی دیدین و خوندین؟!
    ممنون.

Comments are closed.