سرگرمی در کمبریج

آخرین پست راجع به انگلیس رو هم بنویسم و دیگه برگردم به زندگی روزمره! این بار می‌خوام در مورد چیزایی بنویسم که مربوط به سپهر می‌شد.

خوبی این برنامه‌ای که رفتیم این بود که شاید به خاطر این که مدت طولانی‌تری بود یا شاید چون تابستون بود خیلی‌ها با خانواده‌شون اومده بودند. بعد همه به هم اطلاعات می‌دادند که چه‌جوری سر بچه‌ها رو گرم کنیم.

یکی که کتاب‌خونه شهر بود. اینجا هم کتاب‌خونه‌های شهری مجانی هستند و کلی برنامه خوب دارند. اونجا هم همین طور بود. یه فرقی که داشت این بود که حتی توریست‌ها هم می‌تونستند عضو کتاب‌خونه باشند. البته کارتی که بهت می‌دادن فقط ۳ ماه اعتبار داشت و باهاش می‌شد هربار فقط ۲ تا کتاب گرفت. من یکی برای سپهر گرفتم و یکی برای خودم و بعد هر بار برای سپهر ۴ تا کتاب می‌گرفتم.

 

هر دوشنبه هم برنامه‌ قصه‌خونی بود که شعر هم وسطش می‌خوندند. برای سپهر لهجه‌شون جالب بود و می‌گفت اینا خیلی fast می‌خونند!

اینجا کتاب‌خونه‌های شهری تا حدی از پول‌های مالیات و بودجه‌های محله تامین می‌شن به همین خاطر معمولا بسته به شهر و محله‌اش بعضی‌ها امکانات بیشتر دارن یا شیک‌تر هستند. شاید اونجا هم همین طور بود ولی به نظرم می‌اومد که امکاناتشون از چیزی که من اینجا دیده‌ام بیشتر بود. مثلا تو همون مدتی که ما اونجا بودیم دو تا برنامه کتاب‌خونی خاص داشتند که یه سری برنامه جانبی هم داشت. و جالبیش برام این بود که برای این همه آدم کاغذهای رنگی پرینت کرده بودند. کتابچه‌های مجانی می‌دادن و یا کلی وسایل کاردستی نسبتا با کیفیت اورده بودند.

یه فرق دیگه کتاب‌خونه‌اش این بود که کتاب‌های بچه‌ها رو تو قفسه نچیده بودند و همین طوری بدون ترتیب گذاشته بوند (توی قطار چوبی). خوبیش این بود که بچه‌ها خیلی راحت می‌تونستند هرچی کتاب می‌خوان بردارن و بعد دوباره بگذارن سر جاش. ولی خب اگه دنبال کتاب خاصی می‌گشتی باید همه کتاب‌ها رو یکی یکی نگاه می‌کردی.

100_0651اون کتاب‌هایی که تو قفسه‌است یا کتاب‌های نوجوون‌هاست یا کتاب‌های تربیتی برای پدر مادرها.

یه نکته دیگه هم که کلا تو کتاب‌های انگلیس فرق داشت با اینجا مدل چاپ کتاب بود. اینجا بیشتر کتاب‌های بچه‌ها جلد محکمه (hard cover) و کتاب‌های با جلد کاغذی (paperback) زیاد پیدا نمی‌شه. ولی اونجا برعکس بود. بیشتر کتاب‌ها جلد کاغذی بود البته جنس کاغذها خوب بود که راحت پاره نشن.

یکی دیگه از جاهایی که می‌رفتیم یه محوطه بازی بود  که در واقع وسط خونه‌های یکی از کالج‌ها بود و رو درش هم نوشته بود کسی که این پارک فقط برای کساییه که عضو این کالج هستند. ولی مسوول‌های موسسه به همه می‌گفتند که اشکال نداره و ببرین بچه‌ها. پارک فسقلی‌ای بود که خوبیش این بود که خیلی نزدیک بود.

یه جای دیگه یه محوطه چمن خیلی بزرگ بود (St. John’s College playing fields)که قسمت‌های مختلف برای کریکت و تنیس و فوتبال داشت. خیلی وقتا بچه‌های مدرسه‌ای با یونیفرم‌های یک شکل داشتن اونحا ورزش می‌کردن.

St_John's_College_playing_fields_-_geograph.org.uk_-_784843یه محوطه دیگه برای بازی یه پارکی بود (Lammas Land park) که حدود ۲۰ دقیق باید راه می‌رفتیم تا بهش می‌رسیدیم و ما فقط یه بار رفتیم ولی واقعا دوست داشتم چیزی شبیه‌اش اینجا پیدا می‌شد. یه پارک خیلی خیلی بزرگ و سبز. از کتارش رودخونه رد می‌شد که مرغابی داشت و ملت توش قایق سواری می‌کردند. و از همه مهم‌تر پر از وسایل بازی برای بچه‌ها. سپهر انقدر از دیدن وسایل بازی هیجان زده شده بود که اولش همین طور از یکی می رفت سر اون یکی و وقتی همه رو امتحان کرد تازه شروع کرد یکی یکی بازی کردن.

یه استخر هم داشت که خیلی کم عمق بود برای بازی بچه‌ها که خیلی حیف بود که ما نمی‌دونستیم و وسایل شنا نبرده بودیم.

img_4470

 

 

2 thoughts on “سرگرمی در کمبریج

  1. نگار

    راستی توی غزه هم دارند بچه ها رو همینطوری می کشند به راحتی آب خوردن

Comments are closed.