سپهر ۴ ساله شد. یکی از بهترین مصداقهای bitter sweet همین بزرگ شدن بچهاست. از یه طرف کم کم داره از اون حالت بچگی درمیاد. و دلم برای دستهای تپلش، بوی بچگیش و بغل کردنش که همه سر تا پاش تو یه دستم جمع شه تنگ میشه. ولی از طرفی هی بیشتر و بیشتر شخصیت پیدا میکنه. خودش خیلی وقتا از پس خودش برمیاد. باهاش این طرف اون طرف رفتن آسونتر میشه. و کلا هیجانانگیزه دیدن اینکه چیها یاد میگیره و دوست پیدا میکنه و با بقیه ارتباط برقرار میکنه.
امسال از یه مدت قبل قرار شده بود چندتا از گروه دوستی دوران دانشگاه دور هم جمع شیم و بهترین وقت labor day بود که همه تعطیل بودند. و چون تولد سپهر همون موقع است قرار شد همه بیان سندیگو. چون میخواستم هرچقدر که بشه با بقیه وقت بگذرونم میخواستم یه تولد کوچیک و تا حدی از سر باز کنی! بگیرم برای سپهر. ولی خب دلم نیومد. و علیرضا هم گفت که کمک میکنه (یعنی همیشه در اجرا کمک میکنه قرار شد امسال در ایده دادن هم کمک کنه). این شد که امسال هم یه تم انتخاب کردیم که چون بیشتر از همه چی علاقه سپهر به نقشه است، تم رو گذاشتیم نقشه.
به جز یه سری تزیینات که نقشه و کره زمین بود یه بازی هم به ایده علیرضا گذاشتیم که به هر کدوم از بچهها یه پاسپورت دادیم و یه نقشه از پارک که روش چند تا پرچم کشور گذاشته شده بود. یه سری از بزرگترها هم یه نماینده اون کشورها شده بودند که روی لباسشون برچسب پرچم اون کشور بود. بچهها باید میرفتن از رو نقشه پرچمها رو که چسبونده بودیم جاهای مختلف پارک پیدا میکردند و به نمایندهاش میدادن تا پاسپورتشون رو مهر کنه. وقتی همه مهرهاشون تکمیل میشد میاومدن و جایزههاشون رو نحویل میگرفتن.
سپهر مثل پارسال خیلی برای تولدش هیجانزده بود و مخصوصا که از دو روز قبلش مهمون اومده بود خونمون تا یکی دو روز بعدش خیلی بهش خوش گذشت و کلی هم کادو گرفت.