دو سه روز گذشته وبلاگم برای یه مدتی کار نمیکرد که خوشبختانه درست شد.
۴-۵ سال پیش اینو نوشته بودم.
بعضی وقتا بعد از یه خبری مخصوصا اگه پرسر و صدا بشه و راجع بهش حرف زیاد باشه فوری یه متنهایی نوشته میشه که من بهشون میگم مته به خشخاش. بعضی وقتا هم اصلا انقدر این مته به خشخاش گذاشتنها زیاد میشه که اون خبر اصلی تحتالشعاع قرار میگیره. ولی اینها هم خودشون دو دستهان.
یه دسته از این مته به خشخاش گذاشتنها ما رو آدمهای بدتری میکنن. به جای طرفداری از مظلوم ازش ایراد میگیریم که بهانه داده دست ظالم. انقدر شک ایجاد میکنیم که نه تنها اون قضیه، همه موارد مشابه بره زیر سوال. به جای پخش کردن خود خبر، اشتباه خبر رو پخش میکنیم و دو سه تا آدم لب مرز رو هم به طرف ظالم سوق میدیم تا طرف مظلوم.
ولی یه دسته دیگه از این مته به خشخاش گذاشتنها ما رو آدمهای بهتری میکنن. گرچه که اونا هم از همون جنس ایرادگیر هستند ولی آدم رو متوجه نگاه محدودش میکنن و یادش میدن که در حالی که برای این مظلوم باید ناراحت باشه مظلومهای دیگهای هم هستند که نباید فراموش کنه.
اون زمان یکی از وبلاگنویسها به شلاق محکوم شده بود و یه عده وبلاگنویسها ناراحتیشون از این موضوع رو نوشته بودند. بعد شروع شده بود به یه عالم غر زدن به جوری که خبر داده شده بود و هزار تا ایراد دیگه و از جمله اینکه چرا فقط به این موضوع واکنش نشون داده شده و بقیه کسایی که مثلا از وسط مهمونی گرفتنشون و شلاق خوردن مگه آدم نبودن. این دسته از غرها هنوز هم به نظر من غر هستند چون من حق دارم از سرماخوردگی بچه خودم ناراحت باشم وقتی که در خیلی کشورها بچههایی هستند که گشنه هستند. نمیشه برای غصه خوردن آدمها قانون تعیین کرد ولی به نظرم اینا از دسته غر خوب هستند. چون یادمون میارن که فکرمون محدود نباشه و فقط جلوی چشممون رو نبینیم.
بعد از خبر اتفاقهای پاریس باز هم شبکههای اجتماعی پر شد از همین جور غرهای تکراری! که چرا از پاریس ناراحت شدین و از لبنان نه. هزارهزار دلیل میشه اورد. و از همه مهمترش اینکه برای ناراحتی آدمها و حتی برای جوگیرشدنشون نمیشه قانون تعیین کرد. ولی باز هم به نظرم از دسته غرهای خوبن . همین غرها باعث شد که کلی از روزنامهها و اخبار رادیو و تلویزیون برای پوشش دادن همین خبر واکنش مردم گزارشی هم از اتفاقهایی که جاهای دیگه مثل لبنان بدن.