آنچه گذشت و آنچه می‌گذرد

از عید تا حالا انگار زندگی روی یک دور تند افتاده.

این سفره عید امسالمون:

IMG_5266

با اینکه کار خاصی نکردم برای سفره امسال ولی خیلی دوستش دارم و دلیل اصلیش اینه که خیلی از وسایلشون رو در طی سال‌ها دوستای مختلفی بهمون هدیه دادن.

سبزه امسال ماش گذاشته بودم که قدش برای سال تحویل خیلی بلند نشده بود و سبزه‌ای که برای مدرسه سپهر گرفته بودم رو گذاشتم. البته از بس بچه‌ها تو مدرسه مچاله‌اش کرده بودن کج و کوله شده.

عید اینجا  ساعت ۹:۳۰ شب می‌شد. ظهرش سبزی پلو ماهی اینبار با ماهی قزل آلا درست کردم. سپهر ماهی درسته رو که دیده هی غش غش می‌خنده می‌گه but this is real fish. دیگه من خیلی وارد ماجرا نشدم که یعنی تا حالا فکر می‌کردی اونی که می‌خوری fish الکیه؟ :))

IMG_3533

دو روز بعد از عید علیرضا برای یه سمیناری رفت پرینستون. معمولا خودش برای سمینارها ترجیح می‌ده سریع بره و برگرده ولی من گفتم بعد از این همه وقت داره می‌ره اون طرف اولا که بره دوستای قدیم رو ببینه و بعد هم پاسپورت‌های ایرانی‌مون رو به جای اینکه با پست بفرستیم برای تمدید خودش ببره تمدید کنه که خیالمون راحت‌تر باشه. و دیگه سپهر هم بزرگ شده و من می‌تونم تنهایی از پسش بر بیام. هنوز علیرضا از در خونه بیرون نرفته بود که سپهر مریضی شد که تا حالا تجربه نکرده بودیم. تب خیلی بالا و لرز شدید. تمام علایمش مشابه آنفلوانزا که حتی دو بار تست کردن ولی نبود. گوشش هم چرک کرده بود و یک آنتی‌بیوتیک افاقه نکرد و دو سری آنتی بیوتیک خورد. دیگه وقتی خوب شده بود علیرضا برگشته بود ولی بعد هفته بعدش تعطیلات بهاری مدرسه‌شون شروع می‌شد و یه هفته باید سرگرمش می‌کردم همه روز. دیگه تا آخر هفته داشتم جا می‌زدم که علیرضا سرما خورد. البته بیچاره من کار خاصی براش نکردم ولی خب کمکش مخصوصا در سرگرم نگه‌داشتن سپهر نبود.

هفته جدید هم که همش درگیر کارای عقب مونده و مخصوصا مدرسه سپهر بودیم. باید یه موقع مفصل راجع به تصمیم سختی که بینش گیر کردیم بنویسم ولی یه سری کارای اداری باید می‌کردیم که متاسفانه به طرز مسخره‌ای هی جلوی پامون سنگ انداخته شده تا حالا. الان هم سپهر رو گذاشتم یکی از مدرسه‌هایی که در نظر داریم تا هم اونا ببینش هم خود سپهر مدرسه رو. اومدم استارباکس نزدیک اون مدرسه نشسته‌ام و خودم فکر کنم بیشتر از سپهر مضطربم. جالبیش هم اینکه اون دختره که یه بار راجع بهش نوشته بودم تو استارباکسی که قدیما می‌رفتم، الان اینجا کار می‌کنه!

One thought on “آنچه گذشت و آنچه می‌گذرد

  1. zhaleh

    salam roya jan,
    khoshhalam ke barghashti va baramoon minvisi. sale no ra behet tabrik migam va arezooye salmati baraye to va khanevade mikonam.rasti mishe barat khoosoosi email zad ya na.merci

Comments are closed.