Monthly Archives: September 2016

کلاس اول

سه هفته شد که سپهر رفت مدرسه. نسبتا جا افتاده و روتین مدرسه دستش اومده. البته هنوز دوستی پیدا نکرده تو کلاس که خب خودم هم تا کلاس چهارم هیچ دوستی نداشتم و فکر کنم با کسی حتی حرف هم نمی‌زدم. مهم اینه که با معلمش رفیق شده.

صبح‌ها ساعت ۷:۴۵ درهای مدرسه باز می‌شه و بچه‌ها می‌تونن تو حیاط بازی کنن. حیاطشون خیلی خیلی بزرگه. یه زمین فوتبال و یه زمین بیسبال داره که چمنه. و بعد بالاترش یه قسمت که بازی‌های مختلف هست. یه قسمت تاب و سرسره و بازی‌های مختلف با توپ و لی لی و شن بازی و اینا. سپهر که تمام زنگ تفریح‌هاش رو می‌ره تو زمین پایین فوتبال بازی می‌کنه. خیلی از مدرسه‌ها اینجا همین زمین‌های خیلی بزرگ بازی رو کنارشون دارن که دورش نرده داره و زمانی که مدرسه بازه درش رو می‌بندن و فقط از در ورودی مدرسه می‌شه اونجا رفت. ولی عصر که مدرسه بسته می‌شه درهای بیرون هم باز می‌شن که اهالی محله هم می‌تونن از این پارک و زمین بازی استفاده کنن.

ساعت ۷:۵۵ زنگ می‌خوره که باید برن به سمت کلاس. دم در کلاس سطل‌(bin)های مختلف هست که بطری آب، تغدیه وسط روز، ظرف ناهار و پوشه مشق‌هاشون رو تو جای خودش می‌گذارن و می‌رن تو کلاس. و ساعت ۸ زنگ نهایی می‌خوره که دیگه کلاس شروع می‌شه. با زنگ ساعت ۸ پشت بلندگو اول از همه متن pledge of allegience که اعلام وفاداری به کشور هست رو می‌خونند همه. و بعد اگه خبری باشه رو اعلام می‌کنند. مثلا تبریک به فلانی که این مدال رو گرفته یا یادتون نره آخر هفته فلان برنامه تو مدرسه هست.

ساعت ۱۰ یه زنگ تفریح دارن که کوتاهه و تغذیه می‌خورن. ساعت ۱۱:۴۵ ناهار می‌خورن و ۱۲ تا ۱۲:۳۰ زنگ تفریح طولانی‌ترشونه. و بعد دوباره کلاس دارن تا ساعت ۲:۳۰ که زنگ خونه می‌خوره و می‌ریم دنبالشون.

معلم سپهر دوشنبه‌ها براشون تکلیف می‌گذاره تو پوشه که یه قسمتش اینه که هرروز  ۱۰ دقیقه باید هر کتابی که دوست دارن رو بخونن. یه عدد مساله ریاضی :)) و یک قسمت نوشتن که فعلا مثلا این هفته این بود که چهار تا کلمه رو تمرین کنن. و یه قسمت اجتماعی که مثلا این هفته این بود که هر روز به یه نفر compliment بدن. مثلا بگن چقدر لباست قشنگه، یا مرسی که به من کمک کردی. جمعه باید این پوشه رو تحویل بدن. و البته معلمشون یواشکی به ما گفته که می‌شه هم دوشنبه بیارن.

۴ تا هم به قول خودشون lab دارن. هنر، موسیقی، تکنولوژی و علوم. که هفته‌ای ۲۰ دقیقه هر کدوم از اینا رو می‌رن. هر هفته هم ۴۰ دقیقه کلاس ورزش دارن و یه بار هم می‌رن کتاب‌خونه مدرسه‌شون و نیم ساعت اونجا هستند و کتاب انتخاب می‌کنند و میارن خونه که هفته بعد پس ببرن.

در حد همین ۳ هفته فعلا مدرسه‌شون رو دوست دارم. سرزنده‌ است، امکاناتشون خوبه و معلمشون هم معلم خوبیه. تنها چیزی که خود سپهر هم ازش یه کم شاکیه اینه که به نسبت مونتسوری و چیزهایی که سپهر بلده مخصوصا تو ریاضی خیلی درساشون ابتداییه. (البته سپهر یه شکایت دیگه هم داره که تو مدرسه قبلی بشقاب و قاشق و چنگال داشتیم ولی الان باید غذامون رو تو همون ظرف که از خونه میاریم بخوریم :)) )

یه چیزی که مدرسه خیلی تشویق می‌کنه داوطلب شدن پدر و مادرهاست. هم برای مراسم مختلفی که مدرسه داره و هم برای کمک به معلم. من هم برای یک ساعت در روز اسمم رو نوشته‌ام و فعلا یک ساعت در هفته می‌رم سر کلاس و به معلمشون کمک می‌کنم. تا حالا فقط یک بار رفتم ولی برای خودم دیدن کلاسشون جالب بود و این آسون بودن ریاضی رو که سپهر ازش شاکیه رو خودم هم دیدم. بچه‌ها گروه‌های مختلف شده بودن و با بازی مفاهیم مختلف ریاضی رو قرار بود تمرین کنن. مثلا بازی گروه ما این بود که تاس بریزن و به تعداد عدد تاس مهره بردارند و این عددها رو با هم جمع بزنند. از ۶ نفری که من باهاشون بودم ۵ نفرشون راحت تو ذهنشون جمع می‌‌زدند و فقط یه نفر بود که هنوز رو انگشت‌هاش می‌شمرد. البته خب هنوز اول ساله و امیدوارم تا آخر سال چیزهایی یاد بگیرن و حوصله‌اش سر نره.