برای من همیشه ته ته جذابیت وبلاگها و شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرم اینه که ببینم بقیه چطوری زندگی میکنند. چه از دور زندگیشون به من شبیه باشه یا خیلی فرق داشته باشه که هر دوتاش جذابیت خودش رو داره.
ندا رو هم از همین شبکههای اجتماعی شناختم و دو تا دوقلوی بامزهاش جلوی چشمامون بزرگ شدند. ازش خواستم که برام بنویسه که چطوری روزش رو مدیریت میکنه.
خوب فكر كنم بهتره اول يه مقدمه بگم از خونوادمون! ما يه خونواده ٤ نفره هستيم، مامان، بابا، فسقل ١ و فسقل ٢. فسقل ها چهار سال و نيمشونه و ميرن پيش دبستانی. مامان و بابا هم تمام وقت كار میكنن. كار مامان نياز به مسافرت زياد داره، يعنی يه هفته هايی مامان از دوشنبه تا پنج شنبه ميره سفر. يه وقتهايی هم همينجا ميره شركتشون و يه زمانهایی هم ميشه كه از خونه كار كنه. محل كار بابا به خونه نزديكه و هر روز از حدود ٨:٣٠ صبح تا ٥ بعد از ظهر شركت كار میكنه. فسقلها هم همه هفته از ٨:٣٠-٩ صبح تا ٥-٥:٣٠ بعد از ظهر مدرسه هستن.
يه روز معمولی كه مامان مسافرت نباشه توی خونه ما اينجوری شروع ميشه: بابا حدودا ٥:٣٠ بيدار ميشه و ميره سالن ورزشی مجتمع ورزش، مامان هم ٦:١٥ بيدار ميشه و آماده ميشه تا جاش رو با بابا عوض كنه و بره ورزش. فسقلها همون حدود ٦:٣٠-٧ بيدار ميشن. بابا كه مياد بالا دوش ميگيره فسقل ها ميرن دست و صورت ميشورن، تا مامان بياد و دوش بگيره. معمولا بابا صبحانه رو آماده ميكنه و ظرفهای شسته شب قبل رو جابجا ميكنه غذای بچهها و خودش رو كه شب قبل آماده شده مرتب ميكنه و مامان به بچهها كمك ميكنه لباس بپوشن و موهاشون رو مرتب كنن و بعد همه خانواده با هم صبحانه ميخورن. بابا يه كم زودتر ميره سر كار و مامان بچهها رو ميرسونه مدرسه و اگه لازم باشه ميره شركت اگه نه مياد خونه كه كار كنه. عصرها معمولا مامان شام و غذای فردا رو آماده ميكنه و بابا بچهها رو از مدرسه مياره. ساعت ٦-٦:٣٠ شام رو با هم میخوريم. بعد از شام معمولا مامان آشپزخونه رو مرتب ميكنه، ظرفها رو ميذاره توي ماشين و غذا هاي فردا رو جابجا ميكنه. بچه ها با كمك بابا ميرن حموم. معمولا شبها با هم يه پروژه انجام ميديم كه ميتونه كاردستی باشه يا بازی يا تمرين رياضی و فارسی و … ساعت ٨ بچه ها مسواك زدن و آماده هستن كه برن بخوابن مامان يا بابا براشون كتاب ميخونن و بعد از بوس و وبغل و شب بخير ميرن توي تخت. مامان و بابا هم از فرصت استفاده ميكنن و معمولا سريال ميبينن، در حين سريال ديدن اگه لباسي شسته شده باشه يا كاری باشه كه بشه جلو تلويزيون انجام داد با هم انجام ميدن و حدود ساعت ١١ میخوابن.
مامان هميشه جمعه ها از خونه كار ميكنه و مامان و بابا معمولا جمعه ها با هم ناهار ميخورن ، عصر ها با هم ميدون و برای با هم بودن وقت بيشتری ميذارن. اخر هفته ها ميمونه براي خريد خونه و ديدار دوستان و بيشتر با خانواده بودن.
هفته هايی هم كه مامان ميره مسافرت، مامان سعي ميكنه قبل از رفتن نهار رو برای روز های هفته آماده كنه و يه سری كارها رو كه ميشه از قبل انجام داد مثل آماده كردن لباسهايی كه بچه ها در طول هفته ميپوشن رو انجام بده كه به بابا كمك كرده باشه. بقيه كارها با همون روال تقريبا انجام ميشه بدون حضور مامان و توسط بابا. بابا هم برنامه ورزشيش رو مياره زمانی كه بچه ها مهد هستن و شبها كه بچهها ميخوابن كار ميكنه به جاش. مامان پنجشنبه عصر مياد و معمولا شام رو با هم بيرون ميخوريم و بيشتر با هم وقت ميذاريم. فسقلها هم پنج شنبه عصرها كلاس فوتبال دارن كه مامان يا بابا بعد مدرسه ميبرنشون و شنبه صبح هم تا الان كلاس رقص داشتن كه از اين به بعد قراره برن شنا يكشنبه عصر هم همه خانواده با هم ميرن ورزش. ما اينجا خانوادمون نزديكمون نيست و پرستار هم نداريم، اگه قرار باشه بچهها به هر علتي نتون برن مدرسه مامان يا بابا خونه ميمونن و مواظبشون هستن.
براي خونواده ما با دو تا فسقلی اين نكته بايد هميشه يادمون باشه اگه يه كاری همين الان انجام نشد ديگه ممكنه فرصت برای انجام دادنش تا روزها نباشه. اين نکته توی كارهای ساده خونه تا برنامهها و اهداف بلند مدت صادقه! مثلا اگه چيزی روی زمين افتاده باشه گوشه خونه و همون لحظه برنداريم بعدش كارهای ديگه پيش مياد و يادمون ميره يا به عبارتی ميوفته پشت گوش. يا اگه يه بازه از اهداف ورزشمون عقب بيوفتيم ديگه خيلی بعيد ميشه جبران كردنش. خوب مشخصه كه مثل همه خونوادههای ديگه اين برنامه يه وقتهايی تغيير ميكنه، ممكنه بابا نتونه عصر زود بياد مامان فسقلها رو از مدرسه برداره، ممكنه مامان صبح كار داشته باشه با بابا برن مدرسه يا مامان و بابا خسته باشن و صبح نرن ورزش به جاش عصر برن يا كلا ورزش نكن و … اين برنامه بيشتر روزهای ماست كه اتفاق غير قابل پيشبينی توش نيوفتاده باشه. نكتهای كه ما سعی میكنيم رعايت كنيم و توی داشتن روتين بهمون خيلي كمك كرده دستهبندی كارهای روزانه با درجه اهميت بوده. اولويتها كه مشخص باشن برنامه ريزی سادهتَر ميشه، برای خانواده ما ورزش، غذای سالم و خونگی، صبحانه و شام با هم خوردن، خواب سر وقت از اولويتها هستن. سعي ميكنيم برنامههايی كه اولويتهامون رو به هم ميريزن وارد برنامه نكنيم. وقتي روتين حفظ بشه همه خانواده روزهای آرومتری دارن.
ما احساس ميكنيم بعد امتحان كردن روشهای مختلف و آزمون و خطا كردن، خانوادمون الان به توازن خوبی رسيده هرچند اين به معنی رضايت كامل و پوشش همه خواستههای خونواده نيست. مواردی هنوز هستن كه جای خاليشون توی زندگی ما احساس ميشه مثل كتاب خوندن منظم و يا دويدن بلند مدت كه مامان و بابا دوست داشتن بيشتر انجام بدن اما اين برنامهها بيشتر انفرادی هستن و برای انجامشون بايد از زمان با هم بودن خانواده كم كنیم. در حال حاضر اولويت ما، زمان بيشتری با هم داشتنه. به همين خاطر سعی كرديم تا اونجايی كه ميشه برنامهها رو سادهسازی كنيم كه هم بتونيم به حداقلها برسیم و هم بتونيم زمان بيشتری با هم باشيم. اميدواريم با بزرگتر و مستقلتر شدن فسقلها بتونيم برنامههای بيشتری رو توی روتينمون وارد كنيم و يه سری از اين كارهایی كه الان بايد انفرادی انجام بشن مثل دويدن رو كل خوانواده با هم بتونن انجام بدن.
خیلی خوب بود. مرسی از تو و ندا.
merci kheili khoob bood va che ghadr vazayef khoob taghsim mishe va hamechiz be yek nafar vagozar nemishe.
چقدر جالب و با برنامه! پست خیلی خوبی بود.مرسی
چه ایده باحالی زدی رویا، نوشته ندا خیلی خوب بود. مطمئن شدم برای اینکه برای خودم وقت داشته باشم، فقط باید بهتر برنامهریزی کنم :)