الان فکر کنم بیشتر فعالیت اجتماعی آنلاین تو اینستاگرم باشه نه؟ کی دیگه وبلاگ میخونه!
مدت طولانی اینستاگرم رو دوست داشتم و دوستای خیلی خوبی هم پیدا کردم. اون وسوسه تعریف کردن رو هم برام ارضا میکرد. میشد با یه عکس و دو تا خط کلی چیز تعریف کرد. ولی یه مدتیه زده شدهام ازش. یادمه همون اولا که تازه وبلاگ نوشتن شروع شده بود همیشه میگفتم چیزی که به وبلاگ نوشتن جذبم میکنه اینه که آدمها بر اساس چیزی که مینویسن که معمولا نتیجه فکرها و عقایدشونه، قضاوت میشن تا قیافهاشون یا لباسپوشیدنشون. البته خب اون موقع جوون بودم و به اینکه تو نوشتن هم میشه دروغ گفت و نصفه گفت فکر نمیکردم.
ولی اینستاگرم درست نقطه مقابله. جذابیت خودت، بچهات، , وسایلت و زندگیت اولین چیزیه که داری نمایش میدی. درسته که تو وبلاگ هم میشه فقط از جذابیتها نوشت. از موفقیتهای بچهات بنویسی و از مشکلاتش ننویسی. از مسافرتهات بنویسی و از خستگی راهش ننویسی. و تو اینستاگرم هم میتونی زیر عکسات با توصیف تصویر رو تکمیل کنی یا از کوه ظرفهای نشستهات هم عکس بگذاری. ولی به نظرم هر شبکهای و هر وسیلهای فرهنگ و فضای خودش رو تحمیل میکنه.
مثلا توییتر برعکس فضای غر زدنه. قشنگ یادمه که یکی از کسایی که هم اینستاگرم هم توییتر دنبالشون میکردم رفته بود اروپا و یه عکس خیلی رنگی و خوشگل از خودش و منظره گذاشته بود اینستاگرم. همون موقع تو توییتر نوشته بود که یادم نیست به خاطر مسموییت غذایی یا خستگی راه، تمام روز حالش بد بوده و هیچی نتونسته بوده بخوره.
یکی دیگه از مشکلات من با اینستاگرم خود پدیده عکس گرفتن و فیلم گرفتن. قبلا هم گفته بودم که بابام عاشق عکاسی بود و من خودم با اینکه اصلا توش خوب نیستم خیلی دوست دارم عکس خوب بگیرم هم به عنوان هنر و هم برای ثبت خاطره. ولی از طرفی اینکه دوربین و تلفنهامون همیشه بین ما و تجربههامون از دنیا قرار گرفتهان خوشم نمیاد. از اینکه وقتی تو کنسرت نشستیم به جای نگاه کردن به صورت خواننده که کلی پول دادیم که بیام زنده ببینیمش داریم ازش فیلم میگیریم و از تو دوربین تلفنمون نگاهش میکنیم، اینکه وقتی بچهمون داره یه چیز بامزهای تعریف میکنه به جای اینکه خنده ما رو تو چشما و صورت ما ببینه پشت تلفنمون رو میبینه برام اصلا خوشایند نیست.
میدونم که هیچ کدوم این حرفا جدید نیست و اینکه صفر و صد هم نیست. میشه تعادل رو رعایت کرد. هم تو به اشتراک گذاشتن و هم نگاه به زندگی دیگران. ولی برای کسایی که سراغم رو گرفتن یا نگرفتن! فعلا تعادل من اینه. بیشتر لیستم رو میوت کردهام و هر از گاهی میرم سراغ پروفایلها. خودم هم بیشتر اینجا خواهم نوشت چون هم حسودم هم عکس خوب نمیگیرم.
سلام . وبلاگها خواننده هاشون اختصاصی ترن ولی توی خیلی از social media افرادی که عضو هستن بیشترن و سلیقه عموم هم بیشتر به سمت همین چیزهایی که میگی متمایل هست. وقتی هم که این جور جاها عضو میشی ناخودآگاه زندگی خودت رو با بقیه مقایسه میکنی و بالعکس. منکه احساس میکنم لازم نیست در جریان باشم تو زندگی این همه آدم چی میگذره. البته خوب خیلی ها social تر هستند و اینها اتفاقا از نظر برقراری ارتباط براشون مفیده.
سلام . وبلاگها خواننده هاشون اختصاصی ترن ولی توی خیلی از social media افرادی که عضو هستن بیشترن و سلیقه عموم هم بیشتر به سمت همین چیزهایی که میگی متمایل هست. وقتی هم که این جور جاها عضو میشی ناخودآگاه زندگی خودت رو با بقیه مقایسه میکنی و بالعکس. منکه احساس میکنم لازم نیست در جریان باشم تو زندگی این همه آدم چی میگذره. البته خوب خیلی ها social تر هستند و اینها اتفاقا از نظر برقراری ارتباط براشون مفیده.