Author Archives: رویا

تقلب

یه اتفاق باحال کلی مایه خنده ما شد این چند وقت.
دو تا از دانشجوهای دکترای دانشکده (روم نشد بگم دو تا از بچه‌های دانشکده!!!) امسال درس آمار احتمال ارائه کردند و یه کار جالبی کردند برای پروژه درس. بچه‌ها گروه گروه شدند و هر کسی یه موضوعی برای تحقیق انتخاب کرده. و گروه‌ها باید برای تحقیقشون یه وب‌لاگ درست کنند و از روند پروژه و مطالبی که باهاش مواجه می‌شن بنویسن.
وب‌لاگ اصلی گروه اینه و لیست وب‌لاگ‌های گروه‌ها هم تو همون وب‌لاگ هست. چند وقت پیش داشتم یه نگاهی بهشون می‌کردم. اتفاقا یکی از موضوع‌ها برام جالب بود. «چند درصد دانشجویان، چرا تقلب می‌کنند؟» تو مطلب ۳۰ آذر (لینک دائم نداره) راجع به راهکار‌های مبارزه با تقلب نوشته بودند، نظارت بر جلسه، بازرسی بدنی، برخورد با متقلب. اومدم ببینم کسی راه بهتری نظر نداده یا اینکه خودم نظر بدم، دیدم ااا سه تا کامنت آخر چقدر آشنا می‌زنه. رفتم مطلب‌های خودم ( لینک‌های ۱ و ۲ و ۳ رو هم نگاه کنید) راجع به تقلب رو اوردم دیدم ای بابا، کپی تا حد زیادی برابر اصل! امیدوارم اون‌جوری که تو اسم نظر دهنده نوشته شده، این کار اعضای خود گروه نباشه، آخه تو رو خدا بد نیست، تحقیق راجع به تقلب و بعد تقلب؟!!

اعتراف یا توجیه!

۱- یکی از دوستان می گفت که بعد از یک شکست شوروی از برزیل (تو یکی از جام های جهانی فوتبال)
از پله نظرش رو در مورد بازی پرسیدن. گزارشگر می پرسه که نقطه ضعف تیم ما چی بود، که بریم و روش
کار کنیم. پله می گه ما به نقطه قوّت خودمون نگاه می کنیم و سعی می کنیم بیشتر رو
اون کار کنیم.
۲- از Gromov ( یک ریاضیدان روس که کارش هم خیلی درستِ ) می پرسن چقدر در روز کار می کنین؟
می گه الان زیاد نه، ولی وقتی جوون بودم ۱۰ ساعت در روز کار می کردم.
۳- در دانشگاه NYU سر یه سمینار نشسته بودیم. وسطای سخنرانی یه آقای ریش سفیدی اومد تو و
بعد از چند دقیقه با یک بر خورد و لحن بسیار بدی به سخنران می گه که چیزهایی که داره می گه حرف های
تازهای نیستن و قبلآ ثابت شدن. سخنران بنده خدا که خودش هم ریاضیدان جا افتاده ای بود ازش می خواد
که بهش اجازه بده که سخنرانیش رو ادامه بده. من بعدش می فهمم که این آقای ریش سفید Gromov .
۴- رویا: تو تنها کسی هستی که همیشه حرفِ ریاضی رو تو جمع ها پیش می کشی، اَه !
۵- من همین الان یاد ِ کلاغ افتادم و ترسیدم.

برف

اون روز تو روزنامه تبلیغ همون مغازه‌ای که تو ویترینش تاریخچه پست بود رو دیدم رفتم تو اینترنت دنبالش گشتم کلی چیز‌های جالب پیدا کردم که حیف قبل از اینکه بریم نیویورک نمی‌دونستیم. یه NewsLetter بود از وقایع نیویورک. یکی از مطالبش هم راجع به همین مغازه‌هایی بود که ویترینشون رو برای تعطیلات تزئیین می‌کنند. یه ذره سایتش pop up و از این چیزا داره ولی جالبه.
راهنمای نیویورک برای بازدیدکننده‌ها
نقشه مسیر مغازه‌هایی که برای تعطیلات تزئیین کردند. (رو اسم هر مغازه که کلیک کنی، عکس و توضیحاتش میاد.)
اینجا حسابی برف اومده. اینم منظره بیرون از پنجره آشپزخونه ما.

شرط باخته، من و وبلاگ!

آخرماکه نفهمیدیم اصلاً آدما چرا وبلاگ می نویسن!
۱- آدما از «متکلم وحده» بودن خوششون میاد.
۲- آدما فکر می کنن اینطوری می شه «مشهور» شد.‍‍ ‍‍‍‍
‍۳- حداقلش ممکنه کلی آدم دیگه ببینن که تو هم تو این دنیا هستی.
۴- اینطوری می تونن بحثای سیاسی تریپه تو تاکسی رو بلندتر بگن و بهش «اعتبار» بیشتری بدن.
۵- شاید یکی از حرفت خوشش اومد و خدا رو چی دیدی بعدش هم از تو خوشش اومد.
۶- مد شده.
۷- از کارکردن با computer خوششون میاد.
۸- دیگه روزنامه ندارن توش بنویسن.

n- ممکن شرطی رو باخته باشن و مجبور باشن که برای یه هفته وبلاگ بنویسن!!

Dancer in the Dark – 2000



Dancer in the Dark (2000)

Starring: Udo Kier, Catherine Deneuve, David Morse, Jean-Marc Barr, Stellan Skarsgard>br>
Directed by: Lars von Trier

از قبل بهم گفته بودند که فيلم خيلي غم‌انگيزه. منم خيلي اعصابم خورد مي‌شه از
فيلم‌هاي ناراحت‌کننده. ولي اين دفعه رفتيم فيلم بگيريم بودش و هي چشمک زد.
داستان يه دختري بود که با پسرش از چکسلواکي به امريکا پناهنده شده بودند. دختره و
پسرش به طور ژنتيکي يه مريضي داشتتند که در يه سني کور مي‌شدن و حالا تلاش‌هاي
دختره بود براي اين‌که پولي جمع کنه تا چشم پسرش رو عمل کنه. دختره که خودش ديگه
تقريبا کور بود خيلي به فيلم‌هاي موزيکال و رقصيدن علاقه داشت و تو لحظه‌هاي سخت با
صداها مي‌رفت توي خيالاتش و خيال مي‌کرد که توي يک موزيکاله.
نمي‌دونم شايد من يه ايرادي دارم که از اين جور فيلم‌ها خوشم نمي‌ياد. خيلي جاهاش
به نظرم غير منطقي بود. به جز يکي از آهنگ‌ها ( اوني که تو صحنه کنار قطار مي‌خونه)
همون ديالوگ‌هاي خيلي معمولي بود.
کارگردان فيلم جزو يه حرکتي در فيلم‌سازي بوده به اسم Dogma movement که از اصولش خيلي نوع فيلم معلوم مي‌شه..
اين مقاله نيويورک‌تايمز هم خوبه

Continue reading