Author Archives: رویا

باز هم سرماخوردگی

فکر می‌کردم کسی که اول سرما می‌خوره شدید‌تر می‌گیره تا بعدی‌ها همین‌طور خفیف‌تر می‌شه. اگه این طوری بوده که بیچاره سپهر :( امروز واقعا حالم بد بود. یه ابگوشت حسابی البته مامانم درست کرد که حالم رو خیلی بهتر کرده.

الان هم بهتره برم زود بخوابم شاید کم‌خوابی‌های دیشب جبران شه.

روزمره

– مرسی از راهنمایی‌ها برای سرماخوردگی. از این چیزا که باهاش چیزای توی دماغ بچه رو می‌کشن بیرون داریم ولی سپهر اصلا اجازه نمی‌ده این نزدیکش بیاد. انقدر گریه می‌کنه که بیشتر دماغش می‌گیره. دیگه ما هم از خیرش گذشتیم فعلا.

– خودم هم سرما خوردم. امیدوارم سرماخوردگی من همون نوع مال سپهر باشه که دیگه دوباره اون نگیره فقط.

– دیروز host وب‌لاگم رو عوض کردم. قاعدتا نباید چیزی عوض شده باشه ولی اگه چیزی خراب بود بگین. دو تا پست قدیمی انگار دوباره اومده بودن توی گوگل ریدر که فکر نکنم دیگه تکرار شه.

– این پست امتحانی قبلی هم برای اینه که instagram رو وصل کردم به اینجا و هر از گاهی شاید با تلفنم یه عکسی بگذارم اینجا.

– مامان و بابام دارن امشب می‌آن پیشمون. طبق معمول سفر یه ایرانی به امریکا هفت خوان رستم باید طی می‌شد ولی در مجموع خیلی در همه چیز شانس اوردیم و خیلی سریع همه چی آماده شد. حدود دو هفته اینجا هستند. سرم شلوغ‌تر می‌شه ولی روزی یک پست رو حتما می‌نویسم.

مریض‌داری

پست دیشب رو ننوشتم. از اون شبا بود که همه چی با هم شده بود. سپهر یه کمی سرما خورده بود. فقط آب دماغش می‌اومد. تب نداشت و سرحال هم بود. گفتیم بریم آخر هفته‌ای یه جایی. ولی دیر تصمیم گرفتیم. به بقیه بچه‌ها که خبر دادیم دیگه برنامه بیرون رفتن شد ۶:۳۰-۷. از اولش نگران بودم که وای از وقت خواب سپهر می‌گذره. ولی خوشبختانه خوش اخلاق بود و اومدیم خونه هم زود خوابید. ولی بعد چون دماغش گرفته بود بیدار شد و نمی‌تونست بخوابه. صدای حرف زدن رو هم می‌شنید بیرون و اینم سختش می‌کرد. بالاخره خوابید البته. بچه‌ها که رفتن، بار بعدی که بیدار شد اومدم بهش شیر بدم داغ داغ بود. ۳۸.۵ شده بود تبش. بعد اصلا کلا بیدار شده بود و نمی‌خوابید. خیلی اعصابم خورد شده بود از اینکه مریض شده و بعد احساس اینکه به خاطر خوش گذروندن ما استراحت خوب نتونسته بود بکنه، یا اینکه نکنه از اول شب تب داشته و من نفهمیده بودم. تا دوا بخوره و پاشویه‌اش کنیم و بخوابونیمش خلاصه شب سختی بود.

خوشبختانه تبش صبح قطع شده بود ولی دماغش که گرفته براش سخته (چی‌کار می‌شه کرد برای بچه این سنی؟). امشب هم خیلی بد خوابید. وقتی فکر می‌کنم یه قسمت بچه‌داری هم این مریض‌ شدن‌ها و تب‌کردن‌ها و شب‌نخوابیدن‌هاست وحشت می‌‌کنم.