عکس‌ها

در مورد عکس‌ها یه توضیحی بدم که همون‌طور که گفتم با instagram با تلفنم می‌گیرم. کلا از وقتی که سپهر تونست دستش رو دراز کنه و چیزا رو بگیره دیگه نمی‌گذاره ما با کامپیوتر کار کنیم. الان به محض اینکه لپ‌تاپ رو ببینه بدو بدو میاد و می‌گه دبا، دبا (لپ‌تاپ!). البته با تلفن هم کار کردن راحت نیست ولی خب کوچیک‌تره و راحت‌تر می‌شه یه دکمه فشار داد. به همین خاطر فکر کرده بودم که حالا که زیاد نمی‌رسم بنویسم هراز گاهی یه عکسی بگذارم.

اما حالا مشکل اینه که با instagram مستقیما نمی‌شه به وب‌لاگم عکسا رو بفرستم. به همین خاطر با یه واسطه اینکار رو می‌کنم (posterous). و حالا ظاهرا آدرسی که این واسطه استفاده می‌کنه برای گذاشتن عکس‌ها تو ایران فیلتره.

 

تا جایی که می‌تونستم گشته‌ام که راهی پیدا کنم که بتونم اینو دور بزنم ولی پیدا نکرده‌ام. جای دیگه گذاشتن عکس‌ها یعنی پشت کامپیوتر نشستن و آپلود کردن عکس‌ها و لینک گذاشتن و این‌ها که خب به دلایلی که گفتم هرروز وقتش رو ندارم. نمی‌دونم که آیا خود posterous هم ایران فیلتره یا نه. اگه نیست می‌تونید عکسا رو اینجا ببینید. گوگل ریدر هم ظاهرا فیلتر نیست و فکر کنم عکسا رو توش بشه دید.

اگه کسی پیشنهاد دیگه‌ای داره استقبال می‌شه.

 

بچه و وسایل خونه

تغییراتی که ما تو خونه داده‌ایم از وقتی سپهر به دنیا اومده یه سری در راستای حفظ سپهر بوده یه سری در راستای حفظ وسایل! بعضی‌ها موفقیت آمیز بوده و بعضی‌ها نه.

– دو تا طیقه پایین کتاب‌خونه رو خالی کرده‌ام و یه سری کتاب‌های به دردنخور و یه سری کتاب‌های خودش رو گذاشته‌ام که می‌ره سراغشون و بعضی‌ وقتا هم پاره پوره‌شون می‌کنه.

– کتاب‌خونه‌‌ها و کمد‌ها رو به دیوار پیچ‌ کرده‌ایم که اگه ازشون بالا بره روش نیافتن.

– به کابینت‌های پایین تو آشپزخونه یه سری قفل‌های آهنربایی که با فشار باز نمی‌شن وصل کردم که ایده‌شون خیلی خوب بود ولی نمی‌دونم چرا بعد از یه مدت یا بسته نمی‌شدن یا اگه بسته می‌شدن زود باز می‌شدن. ولی خب تو کابینت‌های پایین هم هیچ چیز خطرناکی نیست ولی هر از گاهی سپهر می‌ره سراغشون و مثلا آلومینیوم فویل رو همه باز می‌کنه یا کیسه‌‌های فریزر رو دونه دونه از جعبه‌ش میاره بیرون.

– به گوشه‌های میز یه سری بالشتک چسبونده بودیم که سرش نخوره ولی به ساعت هم نکشید و از جا کندشون. بعد تازه ادای ما رو هم در میاره و تا اینا رو می‌بینه می‌کندشون و می‌گه «ئه کندیش؟ ای بابا!»

– هم برای اینکه سرش به میز نخوره و هم اینکه سراغ شومینه که البته خاموشه ولی خب توش خاکستر هست نره و رو سنگ جلوی شومینه زمین نخوره و هم اینکه فضا برای راه رفتن داشته باشه میز رو گذاشتیم جلوی شومینه.

– یه فرش ایرانی داریم که تو هال پهن می‌کردیم برش داشتیم از ترس اینکه با مداد شمعی یا دست توت‌فرنگی‌ای کثیفش نکنه.

تو این دو تا مورد آخر مخصوصا برداشتن فرش علیرضا مخالف بود و می‌گفت نباید خونه‌مون رو زشت کنیم و اینکه وسیله برای استفاده کردن و خراب شدنه و احتمالا قیمت لپ‌تاپ‌هامون هم قیمت فرش باشه که خب جلوی دست هستند.

سوال منم بیشتر تو همچین موردهایی بود.

بعضی‌ها فکر می‌کنن که آدم نباید زندگی خودش رو اونقدر تغییر بده برای بچه. و  اصلا برای بچه بهتره که یاد بگیره چه چیزهایی خطرناک هستند و «نه» یعنی چی. مخصوصا که همون‌طور که تو کامنت‌ها هم گفته بودند حالا تو خونه خود آدم چیزا رو جمع کنه وقتی می‌ره جای دیگه چی؟ ولی بعد یه کسای دیگه فکر می‌کنند که  نه رو تا جای ممکن نباید گفت. بهتره که محیط روزمره بچه طوری باشه که به همه چی بتونه دست بزنه و امن باشه که لازم نباشه هر دقیقه ثانیه بهش گفت نه. این طوری یاد می‌گیره که نه چیز خیلی جدی‌ایه و هر دقیقه و ثانیه گفته نمی‌شه و البته برای اعصاب و روان آدم هم راحت‌تره که لازم نباشه دنبال بچه راه بری که به چیزی دست نزنه یا چیزی رو خراب نکنه.

تو چیزایی که فقط ممکنه خراب می‌شن اگه آدم نخواد مدل زندگی‌اش رو خیلی عوض کنه باید سعی کنه اینو قبول کنه که اگه هم خراب شد دیگه شده و فدای سرش. ولی تو چیزایی که به امنیت بچه مربوطه یه کم مساله پیچیده‌تره. چون از یه طرف یه دقیقه غفلت ممکنه یه عمر پشیمونی بیاره. ولی از طرف دیگه بچه رو زمین صاف هم ممکنه بخوره زمین و سرش بشکنه. مثلا این مقاله نیویورک تایمز کلش راجع به میز وسط هال بود. آمار داده که تو یه سال بیشتر از ۱۴۳۰۰۰ بچه زیر ۵ سال به خاطر جراحت‌های مربوط به میز کارشون به اورژانس کشیده شده. داستان کسایی رو گفته که سر بچه خورده به میز و شکسته و بعد جای شکستگی‌اش مونده یا دندونش خورده و شکسته. و بعد نظر کسایی که گفتند به هر حال نمی‌شه همه خونه رو با بالشت پوشوند و بچه باید یاد بگیره که دنیا چیزای خطرناک هم داره.