Tag Archives: آیفون

برای آیفون داران

این پست خیلی مخاطب‌های محدودی داره ولی گفتم اگه به درد یک نفر هم بخوره بنویسمش. از زمان تصمیم برای بچه‌دار شدن و تو مدت حاملگی و الان از چند تا اپلیکیشن آیفون استفاده می‌کردم و می‌کنم که به دردم خورده‌ان. لزوما بهترین انتخاب‌ها نیستند. مثلا بعضی‌هاش رو چون مجانی بوده‌اند داون‌لود کرده بودم و بعد الان پولی شده‌اند:

این خیلی چیز ساده‌ایه و با یک تقویم ساده هم می‌شه ازش بی‌نیاز شد ولی خب  محاسبات رو مخصوصا وقتی قصد بچه‌دار شدن دارید راحت می‌کنه.

– تو هفته‌های آخر مهم می‌شه که مطمئن بشی بچه تکون می‌خوره. بعضی وقتا  یه اضطرابی منو می‌گرفت که وای تکون نخورده. این هم باز خیلی برنامه ساده‌ایه. هربار که یه حرکتی رو احساس می‌کنید دکمه رو فشار می‌دی. بعد بهت می‌گه که چقدر طول کشیده که ۱۰ تا ضربه بزنه. دکتر به من گفته بود تو هر دوساعت باید ۱۰ بار تکون بخوره یا ضربه بزنه.

– وقتی که دردهام شروع شد هم با این شروع و پایانش رو می‌زدم و خودش طول مدت و فاصله بین دردها رو محاسبه می‌کنه.

این یکی اپلیکشن رو براش پول دادم ولی واقعا ازش راضیم و فکر کنم از همه اون بالایی‌ها که گفتم به درد بخورتره. این یکی برای بعد از به دنیا اومدن بچه است. با وارد کردن اسم بچه و تاریخ تولدش براش یه پروفایل درست می‌شه که بعد کلی از جنبه‌های زندگیش رو می‌شه باهاش ثبت کرد. برای روزهای اول که خیلی شیر خوردن و کارکردن شکمش و اینا مهمه خیلی خیلی کمک خوبی بود برای ما.  من از قسمت خواب و حمومش استفاده نکردم ولی همه اینا رو هم می‌شه ثبت کرد. بعد یه قسمت دیگه داره که می‌شه تاریخ کارای مهم زندگیش رو با عکس نگه داشت. یه قسمت دیگه برای وقت‌های دکتر داره که وقت‌های گذشته و اینده‌اش رو توش نگه می‌داری. یه قسمت دیگه برای واکسن‌ها. یه قسمت دیگه هم که باز من خیلی ازش استفاده کردم برای رشده. وزن و قد و اندازه دور سر رو وارد می‌کنی و نمودار می‌کشه و با نمودارهای رشد مقایسه می‌کنه که در چند درصد بالایی هست . مثلا این نمودار وزن سپهره:

iPhone

خب از لیستم فقط آخری مونده. باید الان اینو بنویسم وگرنه باید یه چیزی راجع به سخنان گهربار رییس جمهور محترم بنویسم که بعدا ازش پشیمون بشم*.

اسباب‌بازی که تازه خریدیم همون‌طور که شاید حدس  زدید iphone بود. یکی از خوشبختی‌های من (کنار بقیه چیزا!) اینه که علیرضا هم مثل خودم خیلی جوگیر تکنولوژیه. این شد که وقتی اعلام شد که iphone جدید داره میاد تصمیم گرفتیم که تو تابستون یکی و بعد تو پاییز یکی دیگه بگیریم. روز اول اومدنش یعنی ۱۱ جولای که نبودیم و camping بودیم. این شد که برگشتیم رفتیم سراغ مغازه AT&T تو شهرمون که گفت تموم کرده و اگه سفارش بدیم ۲۰ روز دیگه میاره. تو خود سایت Apple هرشب می‌تونستی چک کنی که برای فردا صبح چه مغازه‌هایی موجودی دارن. با اینکه دو هفته از تاریخ شروع گذشته بود ولی هی هروز تعداد مغازه‌ها کمتر می‌شد. دیگه بهترینش واسه ما خود مغازه‌ اصلی تو خیابون پنجم نیویورک بود. این بود که یه روز صبح ساعت ۶ پاشدیم و رفتیم نیویورک. وقتی رسیدیم دیدیم ای وای که عجب صفی. یه چیزی می‌گم یه چیزی می‌شنوین. فقط بگم که بعد از ۶ ساعت تو صف بودن تونستیم بریم تو مغازه. هوا هم لامصب خیلی گرم بود ولی هراز گاهی از ظرف خودشون می‌اومدند و بهمون بطری آب می‌دادند. مغازه FAO Schwartz هم که همون نزدیک بود و هر از گاهی می‌رفتم توش یه چرخی می‌زدم که خنک شم. این شد که دیدیم حالا که این همه وایسادیم همین الان دو تا رو بخریم و راحت شیم. خلاصه اینه که یه مدته ما هم iphone دار شدیم.

حالا بعدتر بیشتر ازش می‌نویسم.

DSC07257

* حالا ولی برین این مصاحبه‌اش با NPR رو گوش بدید.