Tag Archives: حاملگی

اپیدورال

قرار بود راجع به اپیدورال توضیح بدم. حقیقتش اینه که من خودم هم چیز زیادی سر در نمی‌‌آرم. کلیتش همونیه که قبلا هم گفتم که یه نوع بی‌حسی موضعیه که از کمر به پایین رو بی‌حس می‌کنه. معمول‌ترین روش بی‌حسی برای زایمانه ولی از اونجایی که محل زدنش کنار ستون فقراته ترسناک به نظر میاد. این عکس رو از دفترچه‌ای که برای کلاسمون بهمون دادن برداشتم که نشون می‌ده کجا تزریق می‌شه.

اپیدورال اون سوزن بالاییه و همون‌طور که می‌بینین وارد نخاع نمی‌شه و درست به منطقه قبل نخاع تزریق می‌شه.

یه فرق دیگه که با مدل‌های بی‌حسی دیگه داره اینه که چون مدت زمان زایمان مشخص نیست ممکنه لازم باشه چندبار تزریق انجام بشه. اینه که یه بار که سوزن اولیه رو می‌زنند بعد جای اون یه چیزی مثل سرم وصل می‌کنند که وقت‌های بعدی که لازم می‌شه بتونن مقدار بیشتری ماده بی‌حسی وارد کنن. این  نکته باعث می‌شه  که چون از یه زمانی به بعد این سرم از پشت بهت وصله حرکت کردن سخت‌تر می‌شه و مثلا دیگه نمی‌تونی قدم بزنی.

اثرات جانبیش ایناست:

  • به هرحال چون نزدیک نخاعه مثلا ممکنه نخاع سوراخ بشه یا مقدار بیشتر از اندازه ماده بی‌حسی داده بشه که می‌تونه باعث سردردهای خیلی شدیدی بشه.
  • ممکنه رو بعضی‌ها اصلا اثر نداشته باشه یا کم اثر داشته باشه و همچنان درد بکشن.
  • ممکنه روند زایمان رو کند کنه مخصوصا اگه زودتر از موقع مناسب زده بشه.
  • می‌تونه باعث افت فشار خون بشه که در اون صورت سرم می‌زنن تا فشار خون برگرده.
  • اگر اشتباهی به رگ تزریق بشه می‌تونه باعث یه اختلالاتی مثل بی‌حس شدن زبون، تار شدن دید یا حتی بی‌هوشی بشه. برای اینکه جلوی این اشتباه رو بگیرن معمولا اول یه دوز پایین می‌زنن اگه مشکلی پیش نیومد دوز لازم برای بی‌حس شدن رو می‌زنند.

البته بعضی از کسایی که از اپیدورال استفاده نمی‌کنند به دلیل ترس از عوارض جانبی‌اش نیست. بیشتر دلشون می‌خواد که بچه دار شدنشون روند طبیعی رو داشته باشه. و دردش رو هم جزو همون روند طبیعی می‌دونند.

اپیدورال

این هفته آخرین جلسه کلاس آمادگی برای زایمان بود. هفته قبل جالب بود که وقت نکردم بنویسم.

سه تا ویدیو بهمون نشون داد. یکیش از اول تصمیم گرفته بود که از اپیدورال استفاده کنه. به همین خاطر هنوز دردش خیلی شدید نشده بود که بهش اپیدورال رو زدن و درد رو دیگه احساس نمی‌کرد ولی اون‌قدر حس داشت که فشار رو بفهمه. طوری که خانم معلممون توضیح داد مثل بی‌حسی دندون‌پزشکیه بیشتر. اونجا هم درد رو احساس نمی‌کنی ولی خب می‌فهمی وقتی دکتر به دندونت فشار میاره. این‌طوری هم توی جریان به دنیا اومدن بچه هستی هم درد نمی‌کشی. این اولی یه خانومی رو هم استخدام کرده بودن که بهش می‌گفتن birth assistant. که خب به چیزا وارد بود و با آرامش بهش می‌گفت که چه موقع چه جوری نفس بکشه و چه جوری بشینه و چه جوری راه بره و شوهرش یه جوری کنار وایساده بود. برای اینا همه چی خیلی آروم و خوب بود.

تو ویدیوی دوم تصمیم گرفته بودن که از اپیدورال استفاده نکنن. ولی وقتی که بیمارستان بودن درد دختره خیلی شدید شده بود و تحملش تموم شد و داروهای آرام‌بخش بهش زدن. طوری که خواب‌آلود شده بود و اصلا وقتی که موقع فشار دادن (push) بود که دیگه بچه بیاد گیج گیج بود. ولی بازم تقریبا قسمت آخرش بد نبود. این هم اگه درست یادم باشه هم مامانش بود هم شوهرش.

تو ویدیوی سوم هم از هیچ دارویی استفاده نکرد هم اینکه بیشتر مدت رو خونه مونده بود. یه عالم زن‌های خانواده‌اش هم باهاش بودن. مامانش و خواهراش و یه خانمی هم که استخدام کرده بودن  و اصلا شوهرش نبود (یا شاید هم شوهر نداشت). وای برای این یکی همه چی شلوغ پلوغ بود. از وقتی که تو خونه بود خب درد می‌کشید و یه موقع جیغ می‌زد، یه موقع بداخلاق می‌شد دعوا می‌کرد، یه موقع برعکس خوش‌اخلاق می‌شد و با همه حرف می‌زد. وقتی هم که بچه به دنیا اومد یه هو صد نفر ریختن که بچه رو بگیرن و یکی بند نافش رو ببره و یکی تمیزش کنه. به قول علیرضا داشتن بچه رو خفه می‌کردن.

البته قاعدتا این تجربه همه نیست و خیلی‌ها هم بدون هیچ دارویی و با آرامش بچه رو به دنیا می‌آرن. یه کسایی تجربه تو خونه بودن رو با هر دردسری باشه به بیمارستان رفتن و کنار آدم‌های غریبه بودن ترجیح می‌دن. و بعضی‌ها هم اصلا سر و صدا و هیجان رو یه قسمتی از طبیعی بودن روند زایمان می‌دونند ولی من که از قبل هم تصمیمم رو گرفته بودم و می‌خوام از اپیدورال استفاده کنم و هرچقدر هم زودتر قبولم کنند می‌رم بیمارستان.

همون جلسه هم یه تور از بیمارستان بود که اتاق‌ها رو بهمون نشون دادند که دفعه بعد راجع بهش می‌نویسم.

سزارین یا طبیعی

آسمان آبی تو کامنت‌ها در مورد سزارین و طبیعی پرسیده بود گفتم خوبه اینجا هرچی می‌دونم رو بگم. من هرچیزی که اینجا می‌شنوم و می‌خونم همه می‌گن که زایمان طبیعی بهتر از سزارینه. سزارین به هرحال یه عمل جراحیه و دردسرهای بعدش برای مادر بیشتره. دکتر خودم وقتی ازش سوال کردم که کی معلوم می‌شه که زایمان من چه طوریه، گفت فعلا که همه‌چی خوب پیش می‌ره و امید به طبیعیه. یعنی اصلا از اینکه من چی می‌خوام هیج سوالی نکرد و سزارین انتخاب برای موقعی بود که مشکلی باشه. البته این مشکل خب می‌تونه چیزی به سادگی این باشه که بچه نچرخیده باشه و سرش هنوز بالا باشه.

به همین خاطر تصورم این بود که شاید اصلا در امریکا سزارین خیلی کم باشه و اصلا انتخابی نباشه. ولی وقتی سوال آسمان آبی رو دیدم رفتم گشتم و دیدم که نه در آمریکا ۳۰ درصد از زایمان‌ها با سزارین انجام می‌شه و نصف این تعداد به خواست خود مادر و پدر بوده که سزارین انجام شده.

تو اون کتاب تاریخ تولد که قبلا گفته بودم دارم می‌خونم نوشته بود که زیاد شدن سزارین یکی از دلایل عمده‌اش تغذیه در دوران جدیده که باعث می‌شه بچه‌ها بزرگ‌تر از سابق شده‌اند ولی بزرگ شدن اندازه لگن مادرها چیزی نیست که تو یه نسل و دو نسل درست بشه. یکی دیگه از عوامل زیاد بودن سزارین در بعضی منطقه‌ها هم نرم بودن استخوان‌های مادرهاست. جاهایی که مادرها زیاد نور آفتاب نمی‌خورند و به همین خاطر کمبود ویتامین D دارند لگن‌ها هم کوچک‌تر می‌شه. البته ایران در کل خب کشور آفتابیه ولی شاید به خاطر اینکه از یک سنی به بعد به خاطر پوشش زن‌ها کمتر آفتاب می‌خورند تاثیر داشته باشه.

پیشرفت‌های هفته‌های اخیر

– یه مدته که تکون‌های بچه رو احساس می‌کنم. اولش یه حس‌هایی داشتم ولی مطمئن نبودم که چی هستند. ولی یه بار به علیرضا هم گفتم دستش رو بگذاره و درست همون لحظه علیرضا هم تکون رو احساس کرد. الان دیگه بیشتر مشخص شده‌اند البته. ولی بعضی‌ها دیده‌ام که می‌فهمند که مثلا با غذای خاصی یا هیجان بیشتر بچه تکون می‌خوره. ولی من هیچ برنامه خاصی هنوز مشاهده نکرده‌ام!

– هفته پیش اولین جلسه کلاس آمادگی برای زایمان رو رفتیم. ۱۲ تا زوج بودیم. همه بچه اولشون بود به جز یه زوج که بچه سومشون بود. جالب بود برام که اومده بودند. خودشون توضیح دادند که بعد از بچه دومشون که الان ۹ سالشه تصمیم گرفته بودند دیگه بچه نیارند. ولی بعد خانومه نظرش عوض شده و به همین خاطر این دفعه با IVF اقدام کرده‌‌اند. یه زوج دیگه هم بودند که اون‌ها هم با IVF بچه‌دار شده بودند. جالب بود که هیچ کدوم دوقلو نبودند. ما نسبتا زود رفتیم انگار کلاس رو! چون همه due dateشون زودتر از ما بود. البته یکی دو تا نزدیک به ما بودند.

– جلسه اول بیشتر راجع به ناراحتی‌هایی که الان‌ها باهاش مواجه هستیم حرف زد و اینکه چی‌کار کنیم که بهتر بشه. مثلا گفت اگه سیاتیک یهو تیر کشید پاتون رو یه مقدار به بالا جمع کنید تا بچه یه کم تکون بخوره و درد شاید کم بشه. برای درد کمر گفت که باید ماهیچه‌های پشت کمرتون رو تقویت کنید و یه سری ورزش یاد داد. یه مدل ماساژ دادن هم به مردها یاد داد که برای ما انجام بدن و گفت که اینو هر شب یه ده دقیقه‌ای تمرین کنید همه زن‌ها کلی خوشحال شدند! آخر کلاس هم دراز کشیدیم و تمرین نفس کشیدن داد برای آمادگی موقع زایمان. به مردها هم می‌گفت که یاد بگیرند نفس کشیدن ما رو بشمارند تا بفهمند که آیا ریلکس هستیم یا نه.

– در راستای خرید کردن نمی‌دونم چقدر تنبل هستیم و بقیه کی وسایلشون رو می‌خرند. تا حالا فقط یه بار رفتیم یکی از این مغازه‌های بزرگ و کالسکه‌ها رو نگاه کردیم که اونو هم هنوز نخریدیم.

سه تا کتاب جدید

دیروز هوا خیلی خوب بود. بعد از یه سری کارهای پستی و اینا رفتم طرف کتابخونه عمومی شهر. یکی از جاهای خوب برای نشستن تو شهر ما جلوی کتاب‌خونه است. یه سری میز و صندلی و نیمکت داره و روزهای آفتابی حسابی شلوغ می‌شه. بالاخره کتاب Snow رو که برای مدت طولانی داشتم می‌‌خوندم اونجا تموم کردم. باید بیشتر فکر کنم تا فکرام رو جمع و جور کنم راجع بهش بنویسم.

از کتاب‌خونه هم ۳ تا کتاب گرفتم. یکی Birth: The Surprising History of How We are Born. نویسنده‌اش تو مقدمه‌ کتاب می‌گه که بعد از اینکه خودش یه زایمان خیلی سخت که آخرش هم به سزارین ختم می‌شه رو تجربه می‌کنه و از دیگران هم تجربه‌های مشابهی می‌شنوه به فکر می‌افته که چرا باید انقدر این مساله سخت و پیچیده باشه. به هرحال قرن‌هاست که زن‌ها زایمان کرده‌اند و بشر هم منقرض نشده. بنابراین رفته دنبال اینکه در طول تاریخ و در کشورهای مختلف ما چه طور به دنیا اومدیم.

از مقدمه‌اش به نظر چیز جالبی می‌اومد ولی حقیقتش وقتی اومدم خونه و راجع بهش توی نیویورک تایمز خوندم ترسیدم! ظاهرا بعضی‌ جاها خیلی صحنه‌های فجیع رو توصیف کرده و بنده هم حسابی ترسو هستم. حالا خودم که خوندمش می‌گم که چه جوری بود (البته قاعدتا صحنه‌های فجیعش رو رد می کنم).

یه کتاب دیگه که گرفتم Your Baby’s First Year بود. البته دنبال کتاب What to Expect the First Year بودم که معروف‌تره ظاهرا. ولی نبودش و فعلا رزروش کرده‌ام. البته این کتابه هم از طرف آکادمی دکترهای اطفال آمریکا چاپ شده و نباید خیلی بد باشه.

کتاب سوم هم یک کتاب داستان برای سریع خوندنه یا به عبارت دیگه همون chick-lit. اسمش هست Little Earthquakes.  اگه فیلم In Her Shoes رو دیده باشین این از همون نویسنده است. من تو کتاب‌های این مدلی از این نویسنده‌هه خوشم میاد و این یکی کتاب هم از چهار شخصیت داستان سه تاش حامله هستند.