Tag Archives: خبر

فیلدز

بعد از یه مدت طولانی شایعات و امیدواری‌ها مریم جایزه فیلدز رو گرفت. این یکی دو روز فیسبوک و اطراف پر بوده از این خبر خوب. وب‌لاگم یه خوبی داشته باشه اینه که بعدا نگاهش می‌کنم و یادم می‌آد از حال و هوای قدیم. این حال خوب رو هم حتما باید ثبت می‌کردم اینجا. و تبریک هم بگم به خود مریم شاید هنوز مثل قدیم اینجا رو بخونه.

مارکز

گابریل گارسیا مارکز هم رفت. فکر می‌کردم حتما می‌شه که ببینمش یه بار از نزدیک. اون طرف که بودیم پیش می‌اومد که یا به خاطر دانشگاه یا نزدیکی به نیویورک بعضی نویسنده‌‌ها جایی کتاب‌خونی داشته باشن و بشه دیدشون. همیشه فکر می‌کردم حتما یه روزی هم برای مارکز رو خواهم رفت. که نشد.

سوم راهنمایی و اول دبیرستان اوج کتاب‌خونی‌ام بود. معلم زبانمون خودش خیلی اهل خوندن بود و حسابی ما رو هم کمک می‌کرد. البته باید و نباید هم تعیین می‌کرد. و منم همون‌قدر که مشتاق خوندن کتاب‌هایی که می‌گفت بخون می‌شدم وسوسه کتاب‌هایی که می‌گفت نخون هم رو می‌گرفتم. صدسال تنهایی رو گفته بود چهارم دبیرستان بخون ولی من حتما می‌خواستم زود بخونم. ولی هیچ‌جا گیرش نمی‌اوردم. یه بار که تهران رفته بودم با بابام رفتیم انقلاب و سراغ یه کتاب‌فروشی که شنیده بودم کتابی که بخوای رو برات میاره. گفت ۲۰۰۰ تومن می‌گیره برای صدسال تنهایی. اوووه ۲۰۰۰ تومن دیگه یه عددی بود که خودم هم می‌فهمیدم که نباید بخوام از بابام که بخره.

یه مدت گذشت و یه بار دیگه که تهران خونه یکی از آشناها بودیم تو کتاب‌خونه‌اش چشمم خورد به صدسال تنهایی. شروع کردم همون‌جا وسط مهمونی به خوندن. شب که قرار شد خونه‌شون بمونیم نمی‌تونستم بگذرم از خوندنش. اقای صاحبخونه برام چراغ مطالعه رو با سیم طولانی کشید کنار تشکی که قرار بود بخوابیم تا بتونم تا هر وقت تونستم بیدار بمونم بخونم. البته می‌‌شه حدس زد که با اون وضع خوندن کلا هیچی نمی‌فهمیدم و فکر کنم فرداش ازم می‌پرسیدی یک خط هم ازش یادم نمی‌اومد.

حالا جالبیش اینه که با این همه اشتیاق یادم نمی‌آد درست و حسابی چند سالم بود که خوندمش. البته از اون موقع چندین بار خونده‌امش. هم به فارسی هم به انگلیسی. الان که لیست کتاب‌هاش رو نگاه کردم از ۶ تا رمان بلندش ۵ تاش رو خونده‌ام و در مجموع ۹ تا از کتاب‌هاش رو خونده‌ام. فکر کنم هیچ نویسنده‌ دیگه نباشه که این تعداد ازش کتاب خونده باشم.

حالا که از نزدیک ندیدمش هیچ وقت ولی کاش بشه یه روزی کتاباش رو به زبون اصلی بخونم.

روز بیست و سوم

امروز تولد یه خانم نه ساله دعوت بودیم. خودمون که خیلی دوستش داریم و سپهر هم دیگه عاشقشه. از اول هفته یه اشتباهی کرده بودم و بهش گفته بودم آخر هفته می‌خوایم بریم خونه‌شون تولد. دیگه هر روز می‌گفت امروز شنبه است؟ الان خوابیدیم؟ بیدار شدیم شنبه شده؟

تو راه هم که خبر توافق هسته‌ای رو از تویتر دیدیم. و تا رسیدیم هم زدیم اخبار بی.بی.سی و همه چشم به تلویزون و کنفرانس خبری. یعنی امروز یه روزی می‌شه که بعدا تعریف کنیم برای همدیگه که روزی که توافق‌نامه امضا شد ما کجا بودیم؟ هنوز اصلا وقت نکردم حرف‌ها و حدیث‌های کنار اخبار رو بخونم فقط دیدم که تو فیسبوک و توییتر همه خوشحالن. کاش همیشه خوشحالی باشه.

ایران و درصدهای غلط مهاجرت

این قضیه سایت‌های خبری و روزنامه‌‌‌های ایرانی که خبر رو بی‌دقت و بدون تحقیق می‌نویسند که دیگه خیلی تکراری شده. ولی این خبر رو دیدم حتی قسمت انگلیسی بی.بی.سی . هم نقل کردند و خیلی پخش شده.

من اولش  وی فیسبوک دیدم که چند نفر این خبر رو از قول روزآنلاین گذاشتن که ایران از نظر فرار مغزها از هند و چین هم جلو زد. اولش انقدر تیتر با چیزی که من اینجا می‌بینم تناقض داشت که رفتم دقیق‌تر خوندم و وقتی دیدم گزارش از IMF نقل شده و آمارهای دقیق از اداره گذرنامه امریکا داشت باورم می‌شد. ولی محض اطمینان گفتم یه کم هم تو گوگل بگردم. تنها چیزی که دیدم گزارشی بود از سال ۱۹۹۹ که تنها آماری که از ایران داره اینه که بیشتر از ۱۵ درصد جمعیت تحصیل کرده به آمریکا مهاجرت کرده‌اند و ۲۵ درصد جمعیت تحصیل‌کرده در کشورهای OECD زندگی می‌کنند.

برام جالب بود بدونم این خبر با این عددهای دقیق اصلا از کجا اومده. مخصوصا که قبل‌تر هم کسایی به این قضیه مشکوک شده بودند و بعد شورای امریکاییان و ایرانیان از خود IMF تحقیق کردن و فهمیدن که همچین گزارشی وجود نداشته.

نمی‌دونم شروع این آمار از کجا بوده ولی جالبی قضیه به اینه که تو دست به دست شدن هی به اشتباه‌ها اضافه هم شده. توی سایت مردم سالاری یه مقاله‌ای با این اطلاعات چاپ شده، البته اونجا یه سری از اطلاعات از طریق اداره گذرنامه ایران اومده ولی بعد تو گزارش روزآن‌لاین همین آمار از قول اداره گذرنامه آمریکا نقل شده.

به نظرم به جز اینکه روزنامه‌نگارها خیلی بازخواستی برای گزارش‌‌های غلط نمی‌شوند اینکه نمی‌دونم چرا رسم نیست که منبع خبر رو بنویسند باعث می‌شه که هی این غلط روی غلط اضافه بشه. شاید تو روزنامه چاپی سخت باشه این منبع رو نوشتن ولی تو سایت خبری واقعا کاری نداره به منبع لینک دادن. این کاریه که تعجب می‌کنم حتی سایت‌های خبری خیلی بزرگ مثلا نیویورک‌تایمز و بقیه هم نمی‌کنند.

همه رو نجات دادن

تلویزیون رو که روشن کردم چیزی رو که دیدم باور نکردم. اوردم کانالی که معمولا نگاه می‌کنیم دیدم آره گزارش ویژه داره از هواپیمایی که افتاده تو رودخانه هادسن که از کنار منهتن رد می‌شه. گزارش‌گر می‌گه که ۱۴۵ نفر سوار هواپیما بودن و همه رو نجات دادن.

نشون می‌ده که مسافرها در حالی که جلیقه‌های نجات به گردنشونه رو دونه دونه در می‌آرن از هواپیما و بعد که به خشکی رسیدن تک تکشون  رو یه کسی کمک می‌کنه که بتونن راه برن و همه وارد اتاقی می‌شن که گزارش‌گر می‌که که  گرم شن و اگه زخمی شدن یا بر اثر شوک وارد شده مشکلی دارن بهشون رسیدگی می‌شه.

امروز رفته بودم دندون‌پزشکی و اعصابم از اینکه اینجا تنهام، کسی نیست بهم دکتر آشنا معرفی کنه، از سیستم بیمه سر در‌نمی‌آرم و همه اینا خورده بعد این صحنه‌ رو می‌بینم. همه رو نجات دادن و تک تک آدم‌ها رو نگاه می‌کنم که یکی مواظبشونه و احساس می‌کنم می‌خوام همین‌جا بمونم.