Tag Archives: موسیقی

نوستالژی

آخر هفته پیش رفتم کنسرت همایون شجریان. از اون موقع تنها کلمه که در توصیف خودم می‌تونم بگم «جو زده» است.

نشستم همه آهنگ‌هاش و مصاحبه‌هاش رو تو یوتیوب شخم زده‌ام. دلیلش؟ نمی‌دونم. کنسرتش خیلی خوب بود. منم سال‌ها بود کنسرت نرفته بودم. انگار اون همه شعر که می‌خوندم و اون همه که گوش می‌دادم یه جای دلم انبار شده بود و یهو درش باز شد. یه حس نوستالژی خیلی قدیمی.

و جالب این بود که درست وسط نوشتن همین‌ها دیدم ندا هم چه حس مشابه من داشته. من به حرفش  علاوه بر زبان مادری، ‌موسیقی و خواننده‌های جذاب!‌ رو هم اضافه می‌کنم.

کنسرت ناظری‌ها

شنبه رفتیم کنسرت شهرام ناظری. البته بهتره بگم حافظ و شهرام ناظری.

nazeri

کنسرت تو سالن اصلی Carnegie Hall بود. خیلی سالن بزرگ و شیکی بود. ما که در قسمت فقیر فقرا طبقه پنجم نشسته بودیم ولی خب عوضش حسابی عظمت سالن رو درک کردیم.

خود کنسرت سه قسمت بود. قسمت اول از مولوی خوند. قسمت دوم از شاهنامه و قسمت سوم باز هم مولوی. قسمت شاهنامه داستان ضحاک بود که حسابی مناسب موقعیت بود:

چو ضحاک شد بر جهان شهریار
برو سالیان انجمن شد هزار

سراسر زمانه بدو گشت باز
برآمد برین روزگار دراز

نهان گشت کردار فرزانگان
پراگنده شد کام دیوانگان

هنر خوار شد جادویی ارجمند
نهان راستی آشکارا گزند

شده بر بدی دست دیوان دراز
به نیکی نرفتی سخن جز به راز

موقع تنفس بین قسمت اول و دوم Chuck Schumer سناتور نیویورک اومد و گفت که ایرانی‌ها وقتی ۱۱ سپتامبر شد شمع روشن کردند برای ما و برای پیروزی اوباما خوشحالی کردند و خیلی مردم دو کشور باید با هم دوست باشیم و این کنسرت هم همون‌طور که تشکیل شده از حافظ که درس‌خونده نیویورک و الان هم ساکن نیویورکه و شهرام (اون این‌طوری گفت و گرنه من انقدر پسرخاله نیستم!) که خواننده مشهور ایرانیه شروع خوبیه برای دوستی‌های بیشتر و این حرفا. (خیلی خیلی مفهمومش رو گفتم اصلا جمله‌هاش یادم نیست ولی البته جالب بود برام که جلوی خود ایرانی‌ها می‌گه که ایرانی‌ها انقدر هم با امریکایی‌ها بد نیستند، اینو که خودمون هم می‌دونیم به جاش می‌گفتی که شما چه قصد‌های خوبی دارین واسه ایرانی‌‌‌ها). اینکه تحویل گرفته بود و اومده بود جالب بود.

بعد از تموم‌ شدن قسمت‌های اصلی کنسرت طبق روال کنسرت‌های دیگه هی مردم دست زدن تا برگردند و باز بخونند. ولی هی طول کشید و کسی نیومد. دیگه ملت داشتن پشیمون می‌شدند و می‌رفتند که باز اومدند. باز ملت هیجان زده شدند و دست زدند که باز بخونند. بیشترین درخواست «اندک اندک» بود. البته بعضی‌ها مرغ سحر هم می‌خواستند!! ولی خب معلوم بود که گروهشون که بیشترشون خارجی بودند نمی‌تونستند بدون تمرین اونو بزنند. خلاصه یه مدت ساکت شد سالن تا اونا تصمیم بگیرند چی بخونند. یهو یکی از جمعیت با یک صدای خیلی بلند و همچین لهجه لاتی! داد زند: استاد می‌خوامت! سالن منفجر شد از خنده. شهرام ناظری هم خندید و یه سری تکون داد که مرسی. بعد شروع کرد خودش تنها یه چند‌تا بیت از اندک اندک رو خوند. بعدش با گروه یکی از آهنگ‌های همون کنسرت رو تکرار کردند.

اطلاعیه

اگه از یانی خوشتون می‌آد شبکه pbs کنسرتش رو از دوشنبه (۳ مارچ) پخش می‌کنه. ساعتش رو باید از شبکه pbs‌ که نزدیکتون هست چک کنید. اسم برنامه‌اش هست Yanni Voices: Live from the Forum In Acapulco. اگه اطراف نیویورک هستید و شبکه سیزده رو دارین دوشنبه ساعت ۸ پخش می‌شه.

این یکی هم باز از  pbs پخش می‌شه. یکی از سری‌های فیلم‌های Independent Lens به اسم عروسی که داستان سفر یه پسر ایرانی و زن آینده‌اش که یه دختر آمریکاییه به ایران برای برگزار کردن مراسم عروسی ایرانی. اینجا می‌تونید راجع بهش بخونید و زمانی که تو شبکه شهرتون پخش می‌شه رو ببینید. برای شبکه سیزده زمان پخشش ۱۷ مارچ ساعت ۱۰ هستش. (از طریق سپیده)

یا این یا اون

بعضی وقتا از بدشانسی خودم حرصم می‌گیره‌ها. تو این کلاس Princeton Reads دیدن خیلی از نویسنده‌هاش برام جذاب بود مخصوصا Toni Morrison. ولی ار همه بیشتر دلم می‌خواست Jeffrey Eugenides رو ببینم. یه ماه پیش وقت دندون‌پزشک گرفته بودم و اون موقع دقت کرده بودم که روی جلسه‌ای که اون می‌خواد بیاد نباشه. دوشنبه قرار بود بیاد و من چهارشنبه وقت داشتم. دوشنبه که رفتم سر کلاس ذوق زده، استاد گفت که Jeffrey‌ متاسفانه امروز نمی‌تونه بیاد و احتمالا چهارشنبه میاد و این شد که من ندیدمش.

دیروز هنوز هم ادامه بحث راجع به کتاب Middlesex  بود. اول کلاس تا همه بیان و بشینن و کلاس شروع بشه استاد یه آهنگی گذاشته بود که بعد توضیح داد که این آهنگ  Gotta Be This or That از Dianne Reeves هستش.


برای کسایی که کتاب رو خوندن با اسم آهنگ ربطش رو فهمیده‌ان. برای کسایی که نخوندن، شخصیت اصلی داستان که تو یه خانواده یونانی نسل دومی تو آمریکا به دنیا می‌آد به عنوان یه دختر بزرگ می‌شه تا وقتی بعد یه تصادف تو نوجوانی (فکر کنم ۱۴ سالگی) می‌فهمه که از اصل (از نظر ژنتیکی) پسر بوده.

البته استاد همه یک ساعت کلاس رو راجع به این موضوع که آیا این درسته که باید یا این باشی یا اون و قانون طرد شق ثالث (law of excluded middle)، یا می‌شه یه چیزی باشی بین این دو تا یا اینکه انتخاب میانی از ما فرصت دیدن یه انتخاب کاملا متفاوت  (alternative) رو می‌گیره، حرف زد. ولی به نظرم خود آهنگ قشنگه و ربطش هم به کتاب اندازه کافی جالبه.

Sarah McLachlan

خب انگار من خیلی از قافله عقب بودم. لینکی که اعظم گذاشنه رو اینجا می‌گذارم (+) که انگار فعلا سه تا ماده جنجالی لایحه حذف شدند.

خب برم سر مطلب عقب‌ مونده بعدی.

بعد از اینکه راجع به موسیقی نوشتم پریسا* پیشنهاد کرده بود که تو وب‌لاگم هر از مدتی یه موسیقی معرفی کنم و خودش هم برام سه تا آهنگ از Sarah McLachlan فرستاده بود. کاری که می‌خوام بکنم اینه که یه خواننده رو انتخاب می‌کنم و دو هفته آهنگ‌هاش رو گوش می‌دم. از پیشنهادات به شدت استقبال می‌کنم.

خب پس برای این دو هفته Sarah McLachlan. توی ویکی‌پدیا نوع موسیقیش رو نوشته Piano Pop. اینجا می‌تونید لیست کامل آهنگ‌هاش رو ببینید که خب خیلی زیاده. من اینجا یه تعدادش رو پیشنهاد می‌کنم مثلا اونایی که جایزه بردن.

*پریسا یه موقع وب‌لاگ می‌نوشتی نمی‌خوای شروع کنی باز؟