صبحهای شنبه رو دوست دارم. امسال به یه مناسبتی (یادم نمیآد چی بود! تولدم نبود چون زمستون بود) علیرضا گفت که به جای کادو بیا برو یه کلاس ورزشی اسم بنویس. اولین ترم که کلاس رو رفتم خوشم اومد و باز هم ثبتنام کردم. صبحها میرم کلاس. صبح زود هم نیست اینه که لازم نیست بدو بدو برم. کلاس همهاش آهنگه و مخصوصا این ترم که سال اولیها بیشتر هستند و هی میخندند و شوخی میکنند خیلی هم شاده. بعد از اونجا بر میگردم تو راه یکی از برنامههای مورد علاقهام تو رادیو (Wait Wait Don’t Tell Me) رو گوش میدم. برنامهاش به قول خودشون کوییز از اخباره. ولی با نگاه طنز. تو ماشین تنها به مسخرهبازیهاشون و جکهاشون میخندم تا برسم خونه. دوش میگیرم و با هم ناهار میخوریم. و هنوز هم یه روز و نیم از آخر هفته مونده.
Tag Archives: نوامبر
روز اول
امروز ماه نوامبر شروع میشه. از دو سال قبل سپتامبر هر روز مینوشتم ولی امسال مامانم بود و وقت نشد. با توجه به اینکه معمولا اگه مامان و بابام بیان تو سپتامبر میان دیدم بهتره کلا عوض کنم ماه رو. و چه ماهی بهتر از نوامبر که ماه نوشتن هم هست. اسمش رو گذاشتهاند NaNoWriMo و یه سری نویسندهها با هم قرار میگذارن و تو این ماه هر روز مینویسن تا اینکه تا آخر ماه نوامبر حداقل ۵۰،۰۰۰ کلمه از یه رمان جدید رو نوشته باشن. از یه سالی هم یه سری وبلاگنویسها همین قرار رو با هم گذاشتن که تو ماه نوامبر هر روز بنویسن و اسمش رو گذاشتن NaBloPoMo. البته خب به پرطرفداری اون یکی نیست. ولی خب وبلاگ وردپرس هم تبلیغش رو کرده و یه سری لینکهای خوب هم راجع به نوشتن داده.
این هر روز نوشتن هم یه تیغ دولبه است. هم میتونه باعث بشه آدم در لحظه بنویسه و باعث بشه راحتتر و نزدیکتر به اتفاقات و احساسهاش بنویسه. از اون طرف هم میتونه آدم رو خسته کنه. هم نویسنده رو هم خواننده رو. ولی شاید بد نباشه برای یه ماه در سال آدم خودش رو امتحان کنه. شما هم اگه اهلش هستین بنویسین.