دکتر سروش بالاخره بعد از یه مدتی که ویزاش درست نشده بود، اومد امریکا و الان تو دانشگاه Princeton درس میده. از یک مدت پیش هم یه سری سخنرانیهاش به فارسی شروع شده. تا حالا دو جلسهاش رفته و من نتونستم تا حالا برم :(
اما یه کار خوبی که برگزار کنندگان این سخنرانیها (انجمن مسلمانان ایرانی شرق آمریکا) کردند اینه که سخنرانی ها رو روی سایتشون گذاشتند و ظاهرا قراره که سخنرانیهای بعدی رو هم بشه به طور زنده اونجا گوش کرد.
سلام رويا :)
يه عده از بچه-هاي اينجا-ام تا حالا برنامه-هاشو رفتن و من هر دفعه نتونستم.. ولي بعد از امتحانا -اگر خدا بخواد- ميخوام برم.. اميدوارم که شما-ام بياين، اينطوري همديگرم مي بينيم :)
الآن پاني با خودش ميگه : آره جون خودت، تو-ام سر قولت موندي ؛)
استفادهء ابزاري از وب-لاگ رويا:
آقا بچه ها (ي تهران و خلاصه هر جاي اين کُره) مي بينم که اينجا پيغام ميذارين، خواستم بگم که دلم خيلي براتون تنگ شده و واقعاً به فکرتون-ام –نه از لحاظ تعارف، که وووووواقعاً–
اميدوارم که هر جا که هستين شادِ شاد و سالم باشين :) رويا الآن ديگه واقعآ بايد بندازيم بيرون :)
سارا
سارا :
ای یار دبستانی من ;) (یادته؟)
این طرف ها نمیای؟
باز هم استفادهء ابزاري،
سارا روز آخر کرمان يادته که گفتي خواهش ميکنم يه دفعه ديگه همه با هم بخونيم: ((ياااااااار دبستانيه من)) اميدوارم که هميشه خوب و خوش باشي.
راستي رويا من از طرفدارهاي پر و پا قرص فيلم بلاگت هستم. بيشتر فيلم ببين و بيشتر بنويس.
البته سارا تا لحظه آخر مي گفت : اي يار دبستاني من…
جاي همه ي شما هم اينجا خاليه (سارا رويا و بقيه)
در راستاي استفاده ابزاري از اينجا: من تازه اميرعباس رو به جا آوردم.
سلام / خرسند گشتم از آشنايي با سايت شما. مطالب خوبي هم داريد سعي ميکنم واقتي گذارده و تمامي مطالبت را بخوانم در هر حال خوشحالم. يگانه باشيد و سربلند
سلام،
ممنون که بهم لينک دادي…وبلاگت خيلي خوندني و جذابه. و همينطور برام جالبه که اسم بعضي از دوستها و آشناهاي ديده و نديده رو توش ميبينم…
خودت رو اصلاْ نميشناسم. فقط ميدونم شريفي هستي و به احتمال زياد رياضي بودي. خوشحال ميشم ازت بيشتر بدونم….کجا هستي و الان چي کار ميکني..
آقا سلام..
ببخشيد که تازه الآن دارم احوال پرسي رو ادامه ميدم..
امتحان داشتم فجيع،
ولي آخه يه بارِ ديگه ام قبلاً نوشتم ولي جاي اينکه Post کنم،فقط preview رو زده بودم :((
اول بگم که رويا فکر مي کنم ديگه وقتش باشه که FBI رو خبر کني.. چون سوء استفادهء ابزاري داره به نهايتش مي رسه و نه من، نه تو نميتونيم جلوشو بگيريم :) ؛)
آقا مرسي اعظم که اون لحظاتِ وووووووجد آور رو يادمون انداختي..
امير عباس، معععلومه که يادمه.. تااااازه، «اي~ يار دبستاني» خوندن (که چه کيفي داره) به يه طرف و
مثل بچه ها سرِ تاب سواري (تاب بزرگ البتّه) دعوا کردن و از قطار جا موندن هم به يه طرف ديگه..
واقعاً که.. چطور پا شدين با يه همچين سرپرستايي رفتين سفر؟
سرپرستايه چپاول گري که تازه ۵ روزم بهتون هيچي جز چييييييي؟؟؟؟
«سي گل»
ندادن؟ :))
يه چيزه ديگه ام بگم: که خوشم اومد از ندا که تنها کسي بود که اشاره کرد به اين نکتهء ظرييييف، که درستش هست: «اي~~~ يار دبستانيه من» که دقيقاً نکته اي بود که همه رو دقيقاً به کفر آورده بود :))
راستي هر کي يار دبستانيه منو ديد لطفاً خيلي بهش سلام برسونه..
و در آخر يه سؤال.. راستشو بکين اگر يه بار ديگه بخوام ببرمتون سفر، مياين؟
«بگين: مگه، خداي نکرده، عقلِ مونو از دست داديم؟» :)
خوب ديکه FBI داره درِ خونرو ميزنه؛ ميگه خانوم پاشين لطفاً، comment ِشما از مطالبه خود صاحب وب لاگ-ام بيشتر شده…
ان شاء الله که همه شاده شاده شاد باشين :)
سارا
– سر توماس!! من آره رياضي بودم (البته بعدش هم علوم کامپيوتر). الان به شغل شريف همسر داري در New Haven, USA مشغول. راستي از تو وبلاگت اين فيلم سر توماس رو خوندم، رفتم ديدمش. جالب بود.
-اي بابا سارا! چي بهتر از حرفاي شما، مخصوصا ياد اون روزهاي باحال.
hi
I m glad to find this weblog.
I like to read the lectures of Dr Sorush.
خیلی باحاله اگه میشه اینها را برایم ارسال نماپید.