شب

برای اولین جلسه گروه کتاب‌خونی‌مون کتاب «شب» (Night) رو خوندیم. چون هم قطرش کم بود و سریع می‌تونستیم بخونیم. هم اینکه آخرین کتابی بود که Oprah انتخاب کرده و مطمئن بودیم ارزش خوندن داره.
کتاب که شاید اسمشو شنیده باشین یکی از مهم‌ترین خاطراتیه که از هولوکاست نوشته شده. نویسنده کتاب (Elie Wiesel) که با خانواده‌اش تو یه دهکده‌ای در Transylvania زندگی می‌کرده و یه نوجوون یهودی ارتودوکس بوده ماجراهایی رو که بر سرشون میاد تعریف می‌کنه. از زمانی که قوانین رفت و آمدشون سخت‌تر می‌شه تا وقتی که مجبور به زندگی توی محله‌های بسته و جدا از دیگران (ghetto) می‌شن و بعدش که به همراه خانواده‌اش و بقیه یهودی‌های اون دهکده به اردوگاه‌های کار آلمان‌ها فرستاده می‌شوند. در اولین اردوگاه (Auschwitz) از مادر و خواهراش جدا می‌شه و اون‌طوری که بعدا می‌فهمه مادرش و یکی از خواهراش همون‌جا به کوره‌های آدم سوزی فرستاده می‌شن.
از اون‌جا اون می‌مونه با پدرش که مراقبت از اون براش می‌شه انگیزه مقاومتش هم در آشویتز و هم بعد که به اردوگاه‌های دیگه فرستاده می‌شوند تا وقتی که پدرش تو آخرین اردوگاه (Buchenwald) از ضعف می‌میره و چند هفته بعدش نیروهای آمریکایی اون اردوگاه رو می‌گیرن و آزاد می‌شن.
کتاب خیلی کوچیکه و تند و تند همه چی رو خیلی بدون شرح و توضیح و تفسیر تعریف کرده که باعث می‌شه بعضی صحنه‌ها واقعا شوک‌اور باشه.
بعد از اینکه کتاب رو خوندم دیدم که واقعا من هیچی از تاریخ هولوکاست نمی‌دونم و نشستم کلی مقاله‌های ویکی‌پیدیا رو خوندم راجع بهش (هولوکاست، نازیسم،اتانازیا، ضدسامی‌گری) . و حتی بعد از خوندن اونا هم کلی سوال برای آدم می‌مونه که چه جوری ممکنه یه کسایی انقدر قسی‌القلب بشن و اصلا چه طور شده بوده که اصلا این عقیده برتری نژادی و پاکسازی نژادی طرفدار پیدا کرده بوده. چه طوری اون همه آدم رو سوار قطار می‌کردن و می‌بردند و مردم اون کشور و مردم کشور‌های دیگه هیچ اعتراضی نمی‌کردن.
تو جلسه‌مون اون دختره که اسرائیلیه مادربزرگ خودش جزو بازماندگان هولوکاست بوده و رو دستش شماره‌اش رو که داغ کرده بودند داشته. اون جلسه قبلش که این کتاب رو انتخاب کرده بودیم اون نبود و براش خیلی جالب بود که چرا ما این انتخاب رو کردیم. گفت که اتفاقا رفته بوده واشنگتن موزه یادبود هولوکاست و براش جالب بوده که انقدر شلوغه و مردم این همه میان که این چیزها رو ببینند و بعد می‌گفت که اما نکته تلخ ماجرا اینکه یکی از اتاق‌های این موزه هم هولوکاست در زمان حاله که راجع به قتل‌عام‌های نژادی که در زمان ما داره انجام می‌شه و اون جا رو کسی نمی‌ره ببینه و یا سریع ازش رد می‌شه.
انتظار داشتم که با توجه به حرفای آقای رییس جمهور از من بپرسن که من نظرم چیه یا مردم تو ایران چی فکر می‌کنن، ولی فقط همون دختر اسرائیلیه گفت که از طرف موزه بعد از حرفای رییس‌جمهور ما براشون نامه اومده بوده که کمک مالی کنن تا اطلاعات وب‌-سایتشون به فارسی هم ترجمه بشه که الان اگه برین ببینین نامه محکوم کردن حرفا به فارسی هم هست.

2 thoughts on “شب

Comments are closed.